پیش از آنکه به معنای تقدیر خداوند در زمینه رزق و روزی بپردازیم، جا دارد به این پرسش پاسخ دهیم که آیا اساسا میتوان در مورد تقدیر خداوند فکر کرد یا نه؟
فکر کردن در مورد تقدیرات خداوند گامی در راه شناخت بهتر افعال و صفات الهی است؛ چرا که مخلوقات این جهان و نظم و هماهنگی بین آنها و نظام و مقررات حاکم بر آنها، همگی از افعال خداوند است که با شناخت بهتر و بیشتر آنها، افعال خداوند بهتر شناخته میشوند و بر اساس شناخت بهتر ما از عالم، راه سعادت و کمال خود را بهتر میشناسیم و به هدف خلقت نزدیکتر میشویم. از این رو، شناخت تقدیرات الهی، نه تنها کاری ممنوع نیست، بلکه کاری ضروری و بایسته است.
قضا و قدر در لغت
تقدیر در فارسی به معنای ارزش گذاری است. این واژه در انگلیسی و فرانسه «APPRECIATION» و به معنای حکم کردن در مورد قیمت و ارزش چیزی است.
در زبان عربی، «تقدیر» از ریشه «قَدر» است. قدر به معنای اندازه و کمیت چیزی و تقدیر به معنای اندازه گیری و کمیت سنجی آن است.
در کتاب لسان العرب، قدر و مقدار هر چیزی، به معنای مقیاس آن بیان شده است. (1)
واژه قضا نیز در لغت، به معنای حکم کردن (2) و فیصله دادن به چیزی است.
قضا و قدر در قرآن و روایات
در این مورد، نکات ذیل قابل توجه است:
1. در نگاهی کلی، معنای قضا و قدر در آیات و روایات با معنای لغوی و فلسفی آن هماهنگ است. در منابع نقلی «قدر» به معنای حد و اندازه و «قضا» به معنای حکم کردن و خاتمه دادن به کار رفته است.
2. از نظر قرآن هر چیزی دارای تقدیر است و خداوند با هندسه و کمیت خاصی آن را خلق میکند.
آیات شریفه «اِنَّا کُلَّ شَی ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (3) و «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَی ءٍ قَدْراً» (4) با اطلاق و عمومیت خود، به صراحت از هندسه و اندازه مخصوص هر مخلوقی خبر میدهند.
همچنین آیات شریفه: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاَْعْلی * اَلَّذی خَلَقَ فَسَوّی * وَالَّذی قَدَّرَ فَهَدی « (5) از خلقت موجودات در حال اعتدال و در وضع و هیئت خاص و سپس هدایت آنها به مقصد دستگاه آفرینش حکایت میکنند.
آیه مبارکه «وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (6) ، با به کار بردن کلمه نکره «شیء» در سیاق نفی، حکایت از آن دارد که هر موجودی که عنوان «شیء» بر آن صادق است، دارای گنجینهای در نزد حق تعالی است که با اندازه و حد معینی تنزل میکند و از وجودی متناسب با شئون عالم پایین برخوردار میشود.
رابطه بین علم، اراده، تقدیر و قضای خداوند
بین علم، مشیت، اراده، تقدیر و قضای خداوند رابطه و ترتیبی وجود دارد که قضای او، آخرین مرحله از مراحل وجود شی ء است. روایات فراوانی مؤید همین نکته است که به برخی از آنها اشاره میشود:
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«خداوند هر چیزی را که بخواهد [ایجاد کند] ، اول تقدیرش میکند، سپس قضایش را میراند و آن گاه امضایش میفرماید (ایجادش میکند) .» (7)
در حدیث دیگری، امام رضاعلیه السلام ضمن تفسیر تقدیر به «هندسه و ابعاد وجودی دادن به شیء» بر مفاد حدیث اول تأکید میورزند:
آن [قدر خدا، تشکیل شده است از] هندسه [که عبارت است] از طول و عرض [قرار دادن برای موجود،] و [تعیین مدت] بقای آن. سپس فرمود: وقتی خداوند [ایجاد] چیزی را بخواهد، [اول] ارادهاش میکند، و وقتی ارادهاش کرد، تقدیرش مینماید، و وقتی تقدیرش کرد، قضایش را میراند و [وضعیتش را مشخص میکند] و هنگامی که کارش را یک طرفه کرد، امضا و اجرایش میسازد.» (8)
امام کاظم علیه السلام نیز فرمودند:
« [خداوند سبحان] چیزی را امضا و اجرا میکند که قضایش را رانده باشد و قضای چیزی را میراند که تقدیرش کرده باشد و چیزی را مقدر میسازد که اراده کرده باشد. پس مشیت او به علم او و ارادهاش با مشیتش و تقدیرش با ارادهاش و قضایش با تقدیرش و امضایش با قضایش صورت میگیرد. در نتیجه، [رتبه] علم مقدم بر مشیت، و مشیت در مرتبه دوم [و مقدم بر اراده او] و اراده در مرتبه سوم [و مقدم بر تقدیر او] و تقدیر براساس قضا به اجرا در میآید.» (9)
انحصار رزاقیت در خداوند
بر اساس دلایل عقلی و نقلی فراوان، رزق و روزی همه جانداران به ویژه انسان، توسط خداوند ضمانت شده است و به هر طریق ممکن به آنان خواهد رسید. از سوی دیگر، در آیات و روایات فراوانی، روزی دهنده تنها و تنها خداوند دانسته شده و بر این موضوع تأکید فراوان شده است.
قرآن کریم، در آیه 58 سوره ذاریات و با بیان جمله:
«اِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «تنها خداوند، روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است.»
با استفاده از جمله اسمیه، به کارگیری ضمیر «هو»، استفاده از صیغه مبالغه «رزّاق» به جای به کارگیری واژه رازق و نیز تأکید بر قدرتمند بودن حق تعالی (ذوالقوة المتین) ، بر منحصر بودن رازق هستی در خداوند متعال تأکیدی تمام دارد. بر اساس این آیه شریفه، تنها رازق حقیقی خداوند است و اگر کسی متصف به صفت «رازق» باشد، از باب مجاز و نسبت فعل به غیر فاعل حقیقی و از طریق اذن و اعطای خداوند است.
این نکته در مکتب اهل بیت علیهم السلام چندان واضح و مبرهن است که چون یکی از اصحاب امام سجادعلیه السلام با نگرانی از گران شدن کالایی خبر میدهد، امام با خونسردی پاسخ میدهند:
«گرانی این کالا به من مربوط نیست. اگر گران است [روزی من] بر عهده خداوند است و اگر هم ارزان است، [باز هم روزی من] بر عهده اوست.» (10)
گویا در ذهن بسیاری از مردم چنان است که اگر قیمت کالاها ارزان باشد، روزی رسانی خداوند سهل و آسان است؛ اما اگر قیمتها افزایش یابد، روزی رسانی خداوند با مشکل مواجه شده و به سختی صورت میگیرد. به عبارت دیگر، گویا وعدههای الهی مبنی بر ضمانت روزی آدمیان، مربوط به دوران پایین بودن قیمتها و نبود تورم است؛ اما در روزگار گرانی و تورم بالای اقتصادی، وعدههای خداوند قدری سست میشود و انسانها باید با تلاش و سعی بیشتری از پَسِ زندگی خود برآیند.
امام سجادعلیه السلام در این جمله کوتاه، از دیدگاهی توحیدی بیان میدارند که تنها خداوند رازق است و کاهش و افزایش قیمتها تأثیری در وعدههای الهی ندارد و از گنجینه نعمتهای او نخواهد کاست. خداوند، هم در شرایط ارزانی رازق است و هم در شرایط گرانی؛ چرا که ارزانی و گرانی، مفاهیمی اعتباری و در افق فکر بشر دارای معنا و مفهوم است؛ اما از افق بالای هستی و از منظر خداوند، واژههای ارزان و گران کلماتی بی معنا هستند.
از سوی دیگر، امامان معصوم علیهم السلام در جایی که با افکار غیر توحیدی عدهای از یاران و هواداران خود مواجه میشدند و میدیدند که آنان، ائمه علیهم السلام را از کارگزاران نظام هستی میدانند و به تفویض برخی از افعال خداوند مانند رزاقیت او به امامان معصوم علیهم السلام معتقد هستند، به شدّت با این افکار و عقاید مقابله میکردند و منشأ همه تأثیرات و حوادث در جهان هستی را فقط خداوند معرفی میکردند.
امام رضاعلیه السلام همواره در دعای خود میفرمود:
«خداوندا! از کسی که میپندارد ما ارباب [امور هستی] هستیم، بیزاری و دوری میجوییم و نیز از کسی ک ه میپندارد کار خلق کردن و روزی رساندن از آن ماست [و به ما تفویض شده] ، دوری میجوییم، همچون دوری جستن عیسی بن مریم علیهما السلام از مسیحیان [که آنان عیسی علیه السلام را خدا میدانستند] . خداوندا! ما آنان را به آنچه پنداشته اند، نخوانده ایم؛ پس ما را به گفتار [باطل] آنان مؤاخذه مکن و ما را از آنچه میپندارند، مورد غفران و آمرزش قرار ده!» (11)
مقدر بودن ارزاق
با توجه به اینکه فقط خداوند رزّاق است، بدیهی است تقدیر رزق و وسعت و ضیق آن نیز به دست اوست:
«آیا آنها ندانستند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد، گسترده یا تنگ میسازد؟» (12)
او به خوبی میداند با افزایش روزی خود بر بندگان، عدهای از آنان به طغیان و سرکشی میافتند و از حد خود بیرون میشوند. از همین رو، از روی لطف خود و برای جلوگیری از سرکشی آنان، روزی آنان را به قدر خاص محدود میکند:
«و اگر خدا روزی را برای بندگانش وسعت میداد، مسلماً در زمین سر به عصیان برمی داشتند و لیکن به اندازهای که میخواهد، نازل میکند. به راستی او به [حال] بندگانش آگاه و بیناست.» (13)
اوست که با حکمت بالغهاش، کمی و زیادی رزق را بین بندگان خود تقدیر و تقسیم میکند تا بدین وسیله ناسپاسان را از سپاسگزاران و شکیبایان را از ناشکیبان باز شناسد و بر اساس رفتار و عکس العمل خوب و بد آنها، به آنان مرتبت و سعادت یا هلاکت و شقاوت بخشد.
به گفته مولای متقیان، علی علیه السلام:
«و روزیها را مقدّر کرده، برخی فراوان و برخی اندک؛ و تقسیم کرد ارزاق را بر [دستهای در] تنگی و [دستهای در زندگانی] فراخ و آسان. قسمتی کرد به عدالت تا آن را که خواهد، بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار و بیازماید به وسیله آن سپاس و شکیبایی را در توانگر و فقیر. سپس روزی وسیع را با فقر و بیچارگی در آمیخت و تندرستی را با حوادث دردناک توأم نمود و دوران شادی و سرور را با غصه و اندوه مقرون ساخت.» (14)
بنابراین، اوست که با تقدیر و تقسیم روزی خود بین فقیر و غنی، زرنگ و تنبل، ضعیف و قوی، با فراست و بی کیاست و... به همگان ثابت کرده است که کلید تقدیر روزی در دستان اوست و قدرت و فراست قدرتمندان و زیرکان نمیتواند اندازهای را که او برای روزی آدمیان معین کرده است، افزایش یا کاهش دهد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به همه انسانها، در نصیحتی مشفقانه، رمز آسوده زیستی و راحت طلبی واقعی را بارها و بارها این چنین بیان میفرمود:
«به یقین بدانید که خداوند جلیل و عزیز، هر چقدر بنده پرتلاش و پرتدبیر و چاره جو باشد، برای او سهمی بیش از آنچه در علم حکیمانهاش مقدر فرموده است، قرار نداده و [در نقطه مقابل] هر چقدر بنده ضعیف و کم تدبیر باشد، برای او سهمی کمتر از آنچه در علم حکیمانهاش مقدر نموده است، قرار نداده است.
ای مردم! هیچ کسی با زکاوت خود [چیز اندکی همچون] پوست هسته خرما را [بر رزق خود] نمی افزاید و هیچ کسی در اثر کم خردی خود، [چیز اندکی همچون] پوست هسته خرما را کم نمیکند. پس آن کس که این نکته را دریابد و به آن عمل کند، آسودهترین مردم در کسب منفعت خود میباشد و آن کس که این نکته را دریابد؛ اما به آن عمل نکند، مشغولترین انسانها در راه ضرر رساندن به خویش است.
... هانای مردم! همّت درندگان، تجاوز [به دیگران] و همّت حیوانات، شکم آنان و همّت زنان، اهتمام به مردان است و مؤمنان [در اندیشه آخرت خود] بی تاب، نگران و ترسانند. خداوند ما و شما را از جمله آنان قرار دهد.» (15)
مگر نه این است که عامل بسیاری از دزدیها، اختلاسها، ضرب و شتمها و قتلها، ناراحتیهای عصبی و فشارهای روحی است و بسیاری از نابسامانیهای فردی و اجتماعی، از آنجا ناشی شده است که بسیاری از افراد، بدون توجه به تقدیرات حکیمانه خداوند و غفلت از آنها و تنها با اتکای به قدرت تدبیر و زور بازوی خود، به این سو و آن سو میدوند تا لقمهای نان به دست آورند و این دوندگی بی حاصل را تا جایی ادامه میدهند که از رمق بیفتند و چشم به دست این و آن بدوزند.
این عده، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا جاهلانه، به جای اتکا بر خداوند به خود متکی اند و همه چیز را در سایه تلاش و تدبیر خود معنا میکنند.
به راستی اگر به جای خود، به خدا متکی شویم و در فکر و عمل به تقدیرات حکیمانه او گردن نهیم، آیا بسیاری از التهابها و ناراحتیهای فردی و اجتماعی از بین نمیرود و جای آنها را راحتی و آرامش نمیگیرد؟
اما نکته بسیار مهم اینجاست که آیا معنای ایمان به تقدیر خداوند و اتکا بر او، ترک کار و تلاش و پرداختن به نماز و دعا و عبادت است یا معنای آن چیز دیگری است؟
لزوم کار و تلاش
عدهای با اعتقاد به رزاقیت خداوند و تصدیق تقدیر او، یکسره دست از کار و تلاش و رنج معاش میکشند و با گوشه گیری و عزلت نشینی، راه کمال را در عبادتهای پیوسته و شبانه روزی میبینند. گاه نیز عنوان زهد و تقوا بر بیکارگی خود میگذارند تا به کار خود، ارزش و بها دهند.
پیشوایان معصوم علیهم السلام با مشاهده این رفتارهای ناصواب و برداشتهای نادرست از صفات برجستهای همچون تقوا و توکل، به شدّت با این گرایشات افراطی مبارزه کرده و بالعکس، تلاش برای معاش را امری مقدس و عبادتی بزرگ شمرده اند.
امام صادق علیه السلام هنگامی که درباره حال یکی از یاران خود، عمر بن مسلم، جویا شدند، پاسخ شنیدند که او به عبادت روی آورده و دست از کار و تجارت کشیده است. آن حضرت [با سرزنشِ کار عمر بن مسلم] فرمودند:
«وای بر او! آیا او نمیداند که انسانی که به دنبال کسب روزی خود نیست، دعایش مستجاب نمیشود. گروهی از یاران رسول خداصلی الله علیه وآله هنگامی که آیه «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِب» (16) نازل شد، درها [ی مغازههای خود] را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [این] برای ما کافی است وقتی این خبر به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید، آن حضرت آنان را خواستند و [به آنان] فرمودند: چه چیزی باعث شد شما این کار را بکنید؟ پاسخ دادند: یا رسول الله! روزی ما ضمانت شده است. از این رو، ما به عبادت پرداخته ایم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس چنین کند، دعایش مستجاب نمیشود. بر شما لازم است که به دنبال کسب روزی بروید!» (17)
با توجه به مطالب گذشته، نکاتی که میتوان بدون تردید آنها را از آیات و روایات مذکور استنباط کرد، از این قرار است:
1. خداوند روزی همه انسانها را ضمانت کرده است؛
2. تنها رازق حقیقی خداوند است، نه غیراو؛
3. روزی هر انسانی مقدر است؛
4. هر انسانی وظیفه دارد برای کسب روزی خود و خانوادهاش به کار و تلاش بپردازد.
اکنون سؤال اساسی آن است که با توجه به سه نکته اول، آیا اراده و تلاش انسان در تحصیل روزی او تأثیری دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا سه نکته اول، با نکته چهارم سازگار است یا ناسازگار؟
این سؤالات در واقع به سؤال اساسی تری بازمی گردد که اساساً «تقدیر رزق» به چه معناست؟ آیا تقدیر خداوند به معنای اجبار و الزام اوست یا معنای دیگری دارد که با اختیار انسان هماهنگ است؟ این سؤالات است که ما را به بررسی بیشتری پیرامون رابطه تقدیر خداوند و اختیار انسان وا میدارد.
با توجه به مطالب گذشته و ذکر چند مقدمه، در صدد پاسخ به سؤال منظور بر میآییم.
1. نظام جهان براساس نظم عِلّی و معلولی است و هر پدیدهای دارای علتی است و چنانچه علت تامه چیزی تحقق پذیرد، آن شی ء از بوته امکان خارج شده و پا به عرصه وجوب میگذارد و ضرورتاً وجود میپذیرد. رزق انسان نیز پدیدهای است که تحقق آن، به علت تامه نیازمند است.
2. تمام موجودات، حوادث و پدیدهها مخلوق خداوندند و نظام حاکم بر آنها نیز آفریده اوست. اندازه وجودی هر موجودی و کیفیت رابطه آن با سایر موجودات با قلم تقدیر خداوند نوشته میشود و هر رطب و یابس و حرکت کوچک و بزرگی درون همین نظام معنا مییابد و خارج از آن نیست.
رزق انسان نیز پدیدهای است که نظام و سامانی خاص بر آن حاکم است و هر قبض و بسطی یا افزایش و کاهشی در آن، در چارچوب تقدیرات خداوند محقق میشود.
«قانون ارتزاق ما انسانها و یا ما و سایر موجودات زنده و روزی خوار، یک نظام جداگانهای از نظام جاری در اقطار عالم ماده و مشهود ندارد؛ بلکه داخل آن نظام است.» (18)
3. رزق نیز به عنوان یکی از حوادث عالم خلقت و افعال الهی، مشمول عمومات و اطلاقات مذکور است و حد و اندازه ارزاق به دست حق تعالی است.
خداوند با علم کامل و فراگیری که نسبت به بندگان خود دارد، براساس حکمت خود به هر یک از بندگانش رزق ویژه و مخصوصی عطا میکند.
همچنین رحمت خاص خداوند به بندگان تقوا پیشه تعلق میگیرد و خداوند با رزق خود از جایی که قابل پیش بینی نیست، آنها را از بن بستهای معمول زندگی خارج میکند و به سمت هدف متعالی شان امداد میرساند:
«وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَی ءٍ قَدْراً»؛ (19) «و هر که از خدا پروا کند، برای او راه خروجی [از گناه و مشکلات] پدید میآورد و او را از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد. و هر کس بر خدا توکل کند، او برای وی کافی است. همانا خدا [به ثمر] رساننده امر خویش است. بی تردید خدا برای هر چیزی اندازهای نهاده است.»
4. براساس قاعده کلی «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ (20) «خداوند سرنوشت هیچ قومی [و ملتی] را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.»
هر گونه تغییر قضا و قدر الهی در مورد بندگانش، وابسته به تغییری است که هر یک از آنان در افکار و رفتار خود میدهند. این اراده انسان است که سرنوشت خود را رقم میزند و تقدیر الهی را به سود و زیان خود تغییر میدهد.
البته اراده انسان علت تامه رزق او نیست تا اگر اراده کند، رزقش افزون شود؛ بلکه اراده انسان جزئی از علت تامه و یا یکی از علل ناقصه آن است. دلیل این امر از زبان علامه طباطبایی رحمه الله چنین است:
«سعی و کوشش آدمی و علم و اراده او برای تحصیل رزق، سبب تام به دست آمدن آن نیست وگرنه میبایستی همواره و در همه اشخاص این سعی و کاردانی مؤثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند؛ با اینکه به چشم خود میبینیم که این طور نیست. بسیار جویندگان هستند که مأیوس بر میگردند و بسیار کوشندگان هستند که نتیجهای عایدشان نمیگردد. پس معلوم میشود غیر از کوشش و کاردانی خود انسان، شرایط و علل زمانی و مکانی دیگری هم مؤثر است و موانع مختلفی هم هست که با اختلاف شرایط، مانع از به نتیجه رسیدن کوششها میشوند.
... و این نظام جاری با اینکه یک نظام است و اجزایش با هم تناسب و سازگاری دارند، خود دلالت بر وحدانیت ناظم و مدبّر و مدیرش دارد؛ مدبّر و مدیری که خودش جزء اجزای این عالم نیست... و آن مدبّر، خدای عزّوجل است. بنابراین، خالق عالم، مدبّر آن است و مدبّر آن، رازق آن است و آن همان خدای متعال است.» (21)
بر اساس اصل اولیه و رحمت عام خداوند، همه بندگان از نعمتها و مواهب خدادادی برخوردارند؛ اما در اثر ناسپاسی و تغییر منفی در افکار و رفتار خود و یا در اثر سپاسگزاری و تغییر مثبت در افکار و رفتار خود، خداوند نیز اندازه نعمت خود را تغییر میدهد و به تناسب رفتار بندگانش، آن را کاهش یا افزایش میدهد:
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ (22) «این بدان سبب است که خداوند هیچ گاه نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته، تغییر نمیدهد؛ مگر اینکه آنچه را در خود دارند، تغییر دهند و خداوند شنوای داناست.»
براساس این آیه شریفه، تغییر نعمت در اثر تغییر اراده انسان پدید میآید و این اراده انسان است که در جلب نعمت یا سلب آن، اثر گذار است.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که در نظام حاکم بر رزق و روزی انسان که از سوی خالق و رازق هستی طراحی شده است، اراده انسان جزئی از این نظام و در طول اراده حق تعالی است، نه در عرض آن. اراده حق تعالی بر این قرار گرفته است که انسان با اراده خود به کسب روزی بپردازد و امرار معاش کند. بدین لحاظ، اعتقاد به نقش آفرینی و تأثیرگذاری تفکر و تلاش انسان در روزی او، نه تنها شرک و دو گانه بینی نیست، بلکه عین توحید است.
امام خمینی رحمه الله در برابر آنان که معتقدند: «علی رغم آنکه آیات و روایات فراوانی بر ضمانت رزق انسان توسط خداوند تکیه دارند؛ روایات بسیاری نیز انسان را به کار و تلاش امر نموده اند؛ به گونهای که اگر انسان به دنبال روزی خود نباشد، روزی او نخواهد رسید و دعایش مستجاب نخواهد شد.» پاسخ دلنشینی دارند که به عنوان حُسن ختام و نتیجه این بحث به نقل آن میپردازیم:
«وجه عدم منافات بین اخبار آن است که پس از طلب نیز، ارزاق و جمیع امور در تحت قدرت حق است.
نه آن است که طلب ما خود مستقل در جلب روزی باشد، بلکه قیام به طلب [روزی] از وظایف عباد است و ترتیب امور و جمع اسبابهای ظاهریه و غیرظاهریه که غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر باری تعالی است.
پس انسان صحیح الیقین و مطّلع بر مجاری امور، باید در عین آنکه از طلب باز نمیماند و آنچه وظایف مقرره عقلیه و شرعیه خود اوست، انجام میدهد و به اشتهای کاذب، درِ طلب را به روی خود نمیبندد، باز هم همه چیز را از ذات مقدس حق بداند و هیچ موجودی را مؤثر در وجود و کمالات وجود نداند. طالب و طلب و مطلوب از اوست.» (23)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) لسان العرب، ابن منظور، نشر ادب الحوزه، اول، 1405 ق، ج 5، ص 77: «وَ قَدْرُ کُلِّ شَی ءٍ وَ مِقْدارُهُ مِقْیاسُهُ.»
2) همان، ج 15، ص 186.
3) قمر/ 49: «همانا ماهر چیزی را به اندازه آفریدیم.»
4) طلاق/ 3: «بی تردید خدا برای هر چیزی اندازهای نهاده است.»
5) اعلی/ 1-3: «منزه شمار نام پرودگار بلندمرتبه ات را؛ همان خداوندی که آفرید و منظم کرد و همان که اندازه گیری کرد و هدایت نمود.»
6) حجر/ 21: «و هیچ چیز نیست، مگر اینکه خزینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معین نازل نمیکنیم.»
7) المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، تحقیق سیدجلال الدین حسینی، دارالکتب الاسلامیة، بی تا، بی جا، ص 243: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ شَیئاً قَدَّرَهُ فَإِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ فَإِذَا قَضَاهُ أَمْضَاهُ.»
8) همان، ص 244: «هُوَ [الْقَدَرُ] اَلْهَنْدَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْبَقَاءُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا شَاءَ شَیئاً أَرَادَهُ وَ إِذَا أَرَادَ قَدَّرَهُ وَ إِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ وَ إِذَا قَضَاهُ أَمْضَاه.»
9) توحید، شیخ صدوق، تحقیق سیدهاشم حسینی طهرانی، قم، جامعه مدرسین، 1387 ق، ص 334: «فَأَمْضَی مَا قَضَی وَ قَضَی مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ کَانَتِ الْمَشِیةُ وَ بِمَشِیتِهِ کَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ کَانَ التَّقْدِیرُ وَ بِتَقْدِیرِهِ کَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ کَانَ الْإِمْضَاءُ فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَی الْمَشِیةِ وَ الْمَشِیةُ ثَانِیةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِیرُ وَاقِعٌ عَلَی الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاء.»
10) وسائل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسة آل البیت علیه السلام لاحیاء التراث، چاپ دوم، 1414 ق، ج 17، ص 57: «ذُکِرَ عِنْدَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَی مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیه.»
11) الاعتقادات فی دین الامامیة، شیخ صدوق، بی جا، بی نا، بی تا، ص 74: «اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَینَا الْخَلْقَ وَ عَلَینَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهُ کَبَرَاءَةِ عِیسَی ابْنِ مَرْیمَ ع مِنَ النَّصَارَی اللَّهُمَّ إِنَّا لَمْ نَدْعُهُمْ إِلَی مَا یزْعُمُونَ فَلَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یقُولُونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا یدَّعُون.»
12) زمر/ 52: «أَ وَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِر.»
13) شوری/ 27: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ ینَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ.»
14) نهج البلاغة، فیض الاسلام، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، خطبه 90: «وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فِیهَا لِیبْتَلِی مَنْ أَرَادَ بِمَیسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِیخْتَبِرَ بِذَلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیهَا وَ فَقِیرِهَا ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا.»
15) وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 17، ص 49: «اعْلَمُوا عِلْماً یقِیناً أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ یجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جُهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مَکَایدُهُ أَنْ یسْبِقَ مَا سَمَّی لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یخْلُ مِنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یبْلُغَ مَا سَمَّی لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِیراً بِحَذْقِهِ وَ لَنْ ینْقُصَ امْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ... أَیهَا النَّاسُ إِنَّ السِّبَاعَ هِمَّتُهَا التَّعَدِّی وَ إِنَّ الْبَهَائِمَ هِمَّتُهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هِمَّتُهُنَّ الرِّجَالُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ خَائِفُونَ وَجِلُونَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکُمْ مِنْهُم.»
16) طلاق/ 2-3.»هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند برایش راه خروج [از مشکلات] قرار میدهد و از جایی که به حساب نمیآورد روزیش را میدهد.»
17) وسائل الشیعة، ج 17، ص 27: «عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَقْبَلَ عَلَی الْعِبَادَةِ وَ تَرَکَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَیحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِکَ الطَّلَبِ لَا یسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمَّا نَزَلَتْ «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ» أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَی الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ کُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِی صلی الله علیه وآله فَأَرْسَلَ إِلَیهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَکُمْ عَلَی مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ تُکُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَی الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یسْتَجَبْ لَهُ عَلَیکُمْ بِالطَّلَبِ.»
18) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج 17، ص 417.
19) طلاق/2-3.
20) رعد/11.
21) المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 417.
22) انفال/53.
23) شرح چهل حدیث، امام خمینی رحمه الله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، چاپ دهم، 1385 ش، ص 560