فضیلت زیارت امام رضا (ع)


فضیلت زیارت آن حضرت بیش از آن است که به شمار آید،و ما در اینجا تنها به ذکر چند خبر تبرّک مى‏جوییم،و بیشتر آن را از«تحفة الزائر»نقل مى‏کنیم.اول:از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله روایت شده:زود باشد که پاره‏اى از تن من،در زمین خراسان‏ مدفون شود،هیچ مؤمنى او را زیارت نکند،مگر آنکه حق تعالى بهشت را براى او واجب کند و بدنش را بر آتش دوزخ حرام‏ سازد،و در حدیث معتبر دیگرى فرمود:پاره‏اى از بدن من در خراسان مدفون خواهد شد،هر غمناکى او را زیارت کند،البته‏ حق تعالى اندوهش را برطرف کند،و هر گناهکارى او را زیارت نماید،البته گناهانش را بیامرزد.دوم:به سند معتبر روایت‏ حج پذیرفته باشد.راوى بعید دانست و گفت:هفتاد حجّ پذیرفته؟!حضرت فرمود:آرى هفتاد هزار حج،گفت:هفتاد هزار حجّ؟!فرمود:چه بسا حجّى که پذیرفته نباشد،هرکه آن حضرت را زیارت کند یا یک شب نزد آن حضرت بیتوته کند چنان باشد که خدا را در عرش زیارت کرده باشد،گفت:چنان‏که خدا را در عرش زیارت کرده باشد؟فرمود:آرى چون روز قیامت‏ شود،چهار نفر از پیشینیان و چهار نفر از پسینیان بر عرش الهى خواهند بود،اما پیشینیان،نوح و ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السّلام هستند و اما پسینیان،محمّد و على و حسن و حسین علیهم السّلام‏اند،آنگاه ریسمانى در پاى عرش مى‏کشند،پس زیارت‏کنندگان قبور امامان با ما مى‏نشینند و به تحقیق زیارت‏کنندگان قبر فرزندم على،درجه ایشان از همه بالاتر و عطایشان از همه بیشتر خواهد بود.سوم:از حضرت رضا علیه السّلام‏ روایت شده:در خراسان بقعه‏اى است،که زمانى بر آن خواهد آمد،که محل رفت وآمد ملائکه شود پس پیوسته گروههایى از ملائکه‏ از آسمان فرود خواهند آمد و گروههایى بالا خواهند رفت تا در صور بدمند،پرسیدند:یابن رسول اللّه کدام بقعه است؟فرمود:آن بقعه در زمین طوس است و آن و اللّه باغى است از باغهاى بهشت،هرکه مرا در آن بقعه زیارت کند،چنان است که رسول‏ خدا صلى اللّه علیه و آله را زیارت کرده و حق تعالى براى او به سبب آن زیارت،ثواب هزار حجّ پسندیده و هزار عمره پذیرفته بنویسد و من و پدرانم در روز قیامت شفیع او باشیم.چهارم:به چندین سند صحیح از ابن ابى نصر نقل شده که گفت:نامه امام رضا علیه السّلام را خواندم‏ در آن نوشته شده بود:به شیعیان من برسانید،که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار حج،پس من این حدیث را خدمت‏ حضرت جواد علیه السّلام عرض کردم،فرمود:آرى و اللّه هزار حج است،براى کسى‏که آن حضرت را زیارت کند و حق او را بشناسد.پنجم:به دو سند معتبر روایت شده:حضرت رضا علیه السّلام فرمود:هرکه مرا با این دورى بارگاه زیارت کند،من در سه‏ موطن روز قیامت نزد او آیم تا او را از اهوال آنها خلاصى بخشم:نخست وقتى که نامه‏هاى نیکوکاران در دست راست ایشان و نامه‏هاب بدکاران در دست چپ ایشان پرواز کند و دیگر نز صراط و سوم نزد ترازوى اعمال.ششم:در حدیث معتبر دیگرى فرمود زود باشد که بر اثر ظلم و ستم با زهر به قتل برسم و کنار هارون الرشید به خاک سپرده شوم و خدا تربت مرا محلّ تردّد شیعیان و دوستان من گرداند پس هرکه مرا در این غربت زیارت کند،براى او واجب میشود،که من او را در روز قیامت زیارت کنم و سوگند مى‏خورم،به خدایى که‏ محمّد صلى اللّه علیه و آله را به پیامبرى گرامى داشته و او را بر تمام حلایق برگزیده،که هرکه از شما شیعیان نزد قبر من دو رکعت بجا آورد،البته از جانب‏ خداى عالمیان در روز قیامت آمرزش گناهان را مستحقّ شود و به حق آن خدایى که ما بعد از محمّد صلى اللّه علیه و آله به امامت گرامى داشته،و به‏ وصیّت آن حضرت مخصوص گردانید،سوگند یاد مى‏کنم که زیارت‏کنندگان قبر من در روز قیامت بر خدا گرامى‏تر از هر گروه دیگرى هستند و هر مؤمنى که مرا زیارت کند و بر روى او قطره‏اى از باران برسد،البته حق تعالى جسم او را بر آتش دوزخ حرام گرداند.هفتم:به سند معتبر روایت شده:محمّ بن سلیمان از حضرت جواد علیه السّلام پرسید:شخصى به عنوان حج تمتع،حج واجب خود را انجام داد و پس از آن‏ به مدینه رفت و حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله را زیارت نمود،آنگاه به نجف رفت و پدرتان امیر مؤمنان علیه السّلام را زیات کرد،درحالى‏که حق او را مى‏شناخت و مى‏دانست که او حجت خدا بر خلق و باب اللّه است که از آن باب باید به خدا رسید،بر آن حضرت سلام کرد و به کربلا رفت و حضرت امام حسین علیه السّلام را زیارت کرد.سپس به بغداد رفت و حضرت امام موسى کاظم علیه السّلام را زیارت کرد و پس از این‏ زیارتها به شهر خود بازگشت،د راین وقت خدا آن‏قد رمال به او روزى کرد که مى‏تواند به حج برود،براى این مرد که حج واجب خود را انجام داده کدام یک از این دو عمل بهتر است،آیا برگردد و دوباره حج کند،یا به خراسان رفته و پدرتان حضرت رضا علیه السّلام‏ را زیارت کند؟فرمود:بلکه برود بر پدرم سلام کند که این افضل است و باید که در ماه رجب باشد و در این زمان انجام ندهید،که بر ما و شما از خلیفه زمان خوف رسوا ساختن و عیب‏جویى است.هشتم:شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه از حضرت امام جواد علیه السّلام‏ روایت کرده:در میان دو کوه طوس قطعه‏اى از زمین است که از بهشت برداشته شده،هرکه وارد آن شود در روز قیامت از آتشى ایمنى‏ یابد.نهم:و نیز از آن حضرت روایت کرده:من از جانب حق تعالى بهشت را ضمانت مى‏کنم براى هرکه قبر پدرم را در طوس زیارت‏ کند،درحالى‏که عارف به حق آن حضرت باشد.دهم:شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرّضا روایت کرده:مردى از نیکان، حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله را در خواب دید،خدمت آن حضرت عرضه داشت:یا رسول اللّه از فرزندانت کدام یک را زیارت کنم؟فرمود بعضى از فرزندان من زهر نوشیده و برخى کشته شده پیش من آمدند.گفتم:با پراکنده شدن مشاهد ایشان کدامیک از آنان را زیارت کنم؟ فرمود:آن را که به تو نزدیکتر است زیارت کن.یعنى آن را که محل تو به بارگاهش نزدیک‏تر است و او را در زمین غربت به خاک سپرده‏اند، گفتم:یا رسول اللّه از این فرمایش«رضا»را قصد کردید،فرمود:بگو صلى اللّه علیه بگو:صلى اللّه علیه بگو:صلى اللّه علیه،این جمله را سه بار فرمود.مؤلّف گوید:در کتاب«وسائل»و«مستدرک»فصول و ابوابى ذکر شده در مورد استحباب تبرّک به مشهد امام رضا و مشاهد امامان علیهم السّلام و استحباب اختیار زیارت امام رضا بر زیارت امام حسین علیهما السّلام و بر زیارت دیگر امامان علیهم السّلام و بر حجّ مستحب و عمره مستحب‏ و چون این کتاب گنجایش بسط مطلب را ندارد،ما به همین چند روایت که عشره کامله است اکتفا کردید.

[ جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

تصادف دلخراش در روستای تیرگان

متاسفانه دراین تصادف یکی از متربیان مسجدوبسیجی نوجوان علی ادینه کشته شد وروستای تیرگان در این غم جان گداز عزادار شد.
[ پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۳نظر ]

هرزه بینی (مبتذل بینی)علل /اسیب ها /درمان

هرزه بینی(مبتذل بینی)؛ علل، آسیب ها و درمان

عباس علی هراتیان

مقاله ای که در قالب پرسش و پاسخ، پیش روی شماست، شامل مطالبی است که به موضوع هرزه بینی (مبتذل بینی) پرداخته است که پس از ذکر مقدمه ای کوتاه، جستاری در مفهوم شناسی، مرور نظر مراجع عظام تقلید، علت شناسی، آسیب شناسی و راهکارهای درمانی این اختلال خواهد داشت.

پرسش:در صورت تمایل شوهر به دیدن فیلم بد چه باید کرد؟ علت این علاقه مندی ها چیست و اگر با مطرح کردن موضوع، حاضر به ترک نباشد وظیفه چیست و آیا ادامه دیدنش تأثیر بر زندگی دارد؟

مقدمه

داشتن شهوت از ویژگی های انسان است، ولی در صورتی وجود این غریزه مفید است که به صورت متعادل اداره شود. افراط در شهوت، عقل را ضعیف می کند و انسان را به وادی هوای نفس و گناه وارد می نماید. دستورات اسلام به گونه ای است که هم باعث حفظ این نیرو می شود و هم آن را کنترل می نماید و به حفظ تعادل آن توصیه می کند؛ زیرا انسان در مسیر سعادت و بهروزی و رسیدن به قرب الهی نیازمند ابزارها و زمینه های است که او را پاداش داده و آماده سازد. چشم و گوش و سایر ابزار معرفتی خود را کنترل نماید تا عقل و فکر او را به تسخیر نگیرد، چون طبیعی است که چشم، شاهد تاثیرات عمیق و فوری است که از آهنگ و فیلم های مبتذل برمی خیزد، بر دل می نشیند و در قلب شور و هیجان بر پا می کند، تا آن جا که این ارتعاشات سوار بر احساس آدمی او را به وادی خیال، شهوت، فساد و بی بند و باری سوق می دهد. این پیشامد موجب می شود که عقل از محاسبات جدی، دقیق و واقع بینانه به دور بیفتد، و در نهایت به پژمردگی، ستم یا افسردگی در انجام وظایف دینی و الهی (فردی و اجتماعی) منتهی شود. به اتفاق همه دانشمندان علم اخلاق، رمز خوشبختی و سعادت حقیقی بشر در کنترل اعضاء و جوارح و تعدیل احساساتش نهفته است که از آن به عدالت تعبیر می شود و آن به معنای واقعی کلمه در منطبق کردن مسیر زندگی با راه خدا که صراط مستقیم است خلاصه می شود، زیرا روح آرامش و اطمینان آن جاست.

طریقی که گناه نکردن را در طول زندگی تضمین کند، برای افراد عادی بشر سهل نیست؛ زیرا انسان موجودی مختار و دارای تمایلات گوناگون است. رفتار هر انسانی متأثر از ویژگی های شخصیتی او است. اگر روح تقوا بر شخصیت فردی حاکم باشد، رفتار او نیز رنگ معنوی اخلاقی دارد که با عزمی آهنین و مبارزه ای دائمی و تدریجی با نفس، می توان به چنین جایگاه رفیعی دست یافت. نگاه کردن از این قاعده مستثنا نیست. بنابراین کنترل چشم، تابعی از روح تقوا است که اگر در آدمی پدیدار شد، به تبع آن کنترل چشم نیز خواهد آمد.

اختلال «هرزه بینی» در دنیای مجازی که از ارمغان های تکنولو‍ژی رسانه ای دوره پست مدرنیزم، نقش بی بدیلی در ایجاد، تشدید و تو سعه آن دارد، متعلق به قشر جوان و یا یک گروه سنی خاص نیست بلکه موضوعی است که براحتی می تواند بر هر گروه سنی، جنسی، ملیتی، گروه های فرهنگی و حتی مذهبی تاثیر گذار باشد. با چنین رفتارهایی باید قبل از اینکه غیرقابل کنترل شوند، مقابله کرد. هرزه بینی هم مثل چیزهای دیگر، عادتی اعتیادزا است که خیلی زود از کنترل خارج می شود. باور این نکته ضروری است که هرزه بینی و هرزه نگاری (پورنوگرافی1) تنها تولید و مشاهده جنسی نیست بلکه اعتیادی است که همچون مواد مخدر، ویرانگر و دارای درجات مختلف می باشد.

تعریف هرزه بینی

«هرزه بینی» به معنای استفاده (غالبا مشاهده) مطالبی است مستهجن که از لحاظ جنسی آشکار هستند و عمدتاً به قصد تحریک جنسی ارائه می شوند که اغلب دارای سه خصیصه هستند:

1- به طور کلی، خواهان یک علاقه شدید (وقیح، هولناک، بی شرمانه یا شهوانی) جنسی هستند؛

2- ارتباط جنسی را به شیوه ای آشکار و آزار دهنده توصیف می کنند. (به عبارت دیگر، از معیارهای جامعه کنونی فراتر می روند و توصیفاتی از ارضا یا فعالیت جنسی را بیان می کنند)؛

3- به طور کلی فاقد ارزش ادبی، هنری، سیاسی و علمی هستند.

بیان شرعی

همانگونه که می دانید ملاک قبولی اعمال در قیامت، همراهی عمل با نیت تقرب به خدا (در عبادات) و تطابق ظاهر آن عمل با دستور شرع است. در زمان غیبت ائمه (علیهم السلام) منشاء دستورات شرعی (به فرموده خود معصومین) فقها و مراجع عظام تقلیدند. پس ملاک قبولی اعمال، مطابقت آن با دریافت اجتهادی (برای مجتهد) و تبعیت آن از فتوای مرجع تقلید (برای غیر مجتهد) است؛ به نظر مراجع عظام در این مورد نگاهی بیاندازیم:

همه مراجع بزرگوار تقلید بر این باورند که: «نگاه به فیلم های محرک و شهوت انگیز، جایز نیست و بین مجرد و متأهل تفاوتی ندارد»2.

تصاویر و عکس های شهوت انگیز نیز به همین حکم ملحق شده است.

ایشان حتی به بهانه تحریک جنسی (مقدمه آمیزش جنسی با همسر) نیز چنین رفتاری را جایز نمی دانند: «تحریک شهوت با نگاه به فیلم هاى مبتذل و جنسى، جایز نیست»3.

علت شناسی

بهترین مستندات می گویند که اکثر یا همه علل ابتلا به این انحراف جنسی، آموخته شده هستند و تا کنون هیچ دلیل قانع کننده ای درباره انتقال ارثی الگوهای این رفتار، گزارش نشده است. تحقیقاتی و تجربیات بالینی نشان می دهد که این اختلال می تواند دارای علل مختلفی باشد؛ از جمله:

1. تجربه محدودیت های انعطاف ناپذیر و افراطی و بدرفتاری در سنین کودکی و داشتن روحیه ای منزوی، تنها و کسل، به عنوان زمینه های بروز این اختلال شمرده می شوند.

2. وجود صفات یا رفتارهای هرزه بینانه در الگوها (والدین، آشنایان، همسالان یا الگوهای رسانه ای)

3. وجود استرس به عنوان یـک عامل برانگیزنده و تشدید کننده: در واقــع فـــرد از طریق مشاهده سکس و بازسازی ذهنی و رفتاری آن، آلام عاطفی و عـقـده های روانــی خود را تسکین می دهد. باید توجه داشت که نباید ابتلا به این اختلال را بـــا شــهــوت جنسی قوی اشتباه گرفت. فرد هرزه بین ممکن است دارای شـهـوت جـنـسـی اندکی باشد.

4. رؤیاپردازی جنسی: انگیزه ابتدایی یا در ادامه مشاهده گری این تصاویر، دیدن جنبه تفریحی سکسی است که خودشان در رویاها و خیالات تصور می کردند. از آنجا که نمی توانند این نوع از سکس ها را با همسر خود مطرح کنند، این روشهای مقاربت جنسی را در کتب، مجلات، فیلم ها و سایتها جستجو می کنند.

 

5. دریافت تحریک برای خود ارضائی

6. نارضایتی از روابط جنسی با همسر: این نارضایتی بعد از دیدن اعمال غلوآمیز جنسی در فیلم های مستهجن، افزایش یافته، از زنان خود ارضا نمی شوند و آنها را ناکافی می دانند (و برعکس).

 آسیب شناسی

برخی آثار فاجعه آمیز این انحراف را می توان اینگونه برشمرد:

1. مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می شمارند.حتی انسان های مؤدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند. کما این که اسلام نیز به فتوای برخی فقهاء گفتن و ذکر و به زبان آوردن اعضاء تناسلی انسان به طور صریح حرام می داند.

2. مشاهده، بیان، نقل این گونه مطالب به طور زیاد و صریح و بدون پرده و به طور فراوان در اختیار همگان قرار دادن چنین فیلم ها و... باعث از بین رفتن عفت عمومی و اجتماعیمی شود.

3. به دنبال مشاهده این گونه فیلم ها، افراد به مقایسه آنچه در فیلم دیده اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند می پردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعف های احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود می شود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی می کند.

4. کاهش شدید ظرفیت عشق:به عبارت دیگر، هرزه بینی منجر به گسست آشکار عمل جنسی از دوست داشتن، عاطفه، توجه و دیگر احساسات طبیعی سالم و ویژگی هایی که به روابط زناشویی کمک می کنند، می شود.

5. کاهش روابط سالم جنسی با همسر:در تحقیقی، اغلب همسران افراد مبتلا اعلام کردند که شوهرانشان جهت انجام سکس با ایشان بی علاقه شده اند و علت جدا شدن از همسرانشان را هرزه نگاری اعلام کردند.

6. جنبه جنسی بسیاری این افراد، عاری از ویژگی های انسانی می شود. از آنها یک حالت «من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه می دهند که محور آن، شهوت جامعه ستیزو عاری از اکثر ارزش ها است.

7. نقش بستن تصاویر جنسی در مغز:در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می دهند که خاطرات تجربه هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه نگاری و هرزه بینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می کنند و مرتباً به ذهن خطور می کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی درپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

8. تأثیر بر رفتار جنسی:برخی از جامعه شناسان آلمانی ادعا می کنند که «عادت بیمارگونه دیدن عکس یا فیلم های پورنو» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشق ورزی لذتی نمی برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده اند، اعتراف می کنند که «دیدن پورنو، به بخش جدایی ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند.

9. انزوا و کاهش روابط اجتماعی:پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن پورنو، هم چنین سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او می شود.

10. هرزه بینی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می گذارد بلکه افراد را تشویق می کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند.4

11. دیدن عکس ها و فیلم های مبتذل، به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می دهد تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانیمی گردد.

12. این گناه، پیوند انسان با خدا را سستو در صورت استمرار، این پیوند را قطع و ایمان او را زایل می گرداند؛ غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده؛ او را از فعالیت های مثبت انسانی بازداشته؛ به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می دهد. بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می کنند.

13. محروم شدن از شیرینی و لذت انس با خدا:هشیار بودن این تصاویر در ذهن و مرور دائمی و ناخودآگاه آن، حضور قلب را در عبادات به خطر می اندازد و تکرار نافرمانی خدا، بهره رابطه با او را از لذت می اندازد.

14. مردن دل ها و افسردگی:همانگونه که روایات نیز بر این امر تصریح دارند، ولنگاری جنسی و ارتباطی، باعث بروز قصاوت قلب می شود و مرگ معنوی قلب را درپی دارد.

15. تحلیل توان عقل:هرقدر که اطلاعات موجود در ذهن، منظم تر و دارای عناوین کمتری باشد، دسترسی عقل به آنها برای پردازش های جدید، مهیاتر خواهد بود. اما وجود داده های فراوان و متعدد که فضای ذهن را به جهت پر کرده باشند و با تکرار درگیری ذهنی و رفتار بیرونی، تقویت شده باشند، باعث می شود توان عقل را به مقدار چشمگیری کاهش دهند، چه رسد جایی که این داده ها، دارای تاثیر بر هورمونهای مختلف نیز باشد که تأثیرات ارگانیک را نیز درپی داشته باشد.

16. سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیله ای برای اشباع هوس های سرکش:با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تدعی ها و برداشت های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.

17. عذاب های فوق تصوری که به وسعت بینهایت قیامت خواهد بود:هرچند عرصه قیامت، صحنه بروز تمامیت فرد است که عمل و رفتار نیز در ن دارای نقش است اما همانگونه که عرفا و فلاسفه اسلامی بیان داشته اند، تمامیت انسان به روح و نفس اوست. حال حال روحی که تمام توانمندی های خود را فراموش نموده و تنها به بعدی حیوانی، آن هم به شکلی نامعقول و نامشروع، پرداخته است، چگونه خواهد بود؟ کاشته های مزرعه کوچک دنیا، وقتی به وسعت بینهایت آخرت، گسترده می شود، این همه تأثیرات روحی و جسمی، چه نمایی خواهد داشت؟

18. آسیب جسمی: علم پزشکی هنوز تا مرز شناخت بسیاری از بیماری ها فاصله ای طولانی دارد و چه بسا اموری که در زندگی روزمره ما وجود داشته باشد و ما به عنوان امور مفید از آنها استفاده کنیم و در آینده ای نزدیک ضرر آنها از نظر پزشکی ثابت شود. بنابراین اگرچه تاکنون برای هرزه بینی، اثر جسمانی مستقیم تشخیص نشده است (و احتمال این وجود دارد که با پیشرفت علم مشخص گردد) ولی قطعا اثر غیرمستقیم دارد. یعنی نگاه به عکس و فیلم های مبتذل غالبا موجب تحریک سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و تحریک شهوت می گردد؛ هم زمان ضربان قلب و تعداد تنفس افزایش پیدا می کند؛ ترشح برخی از هورمون ها در خون بالا رفته و تعادل هورمونی و روانی شخص برای دقایق و گاه ساعات و گاه روزها به مخاطره می افتد. اگر این رفتار به مدت طولانی ادامه یابد آثار آن همه عمر فرد را دربر خواهد گرفت.

19. سلامت جنسی انسان که تأثیر عمیقی در سلامت جسمی و روانی او دارد، حاصل ارضاء معقولی است که درپی تحریک واقعی و نیاز حقیقی فیزیولوژی بدن اتفاق افتاده باشد. عدم حفظ این عدم تعادل، از عقلانیت انسان می کاهد و او را وادار به گناه می کند.

درمان

در اینجا راهکارهای درمانی را در دو بخش تقدیم می کنیم.

الف. آنچه که باید زن در مورد شوهر خود مورد اهتمام قرار دهد:

1. در موقعیت های مناسب عاطفی، با لحنی آرام به او تذکر دهید و هرگز در این مورد با او مشاجره نکنید. از حرکت حادّ و تند بپرهیزید؛ زیرا ممکن است آرامش و نظم زندگی شما را مختل نماید.

2. در فضایی عاطفی، ناراحتی های خود را که باعث نگرانی ها و اضطراب های شما شده است به او اطلاع دهید تا به خاطر علاقه ای که به شما دارد این کار را به حداقل برساند.

3. موقعیت هایی که او را بیشتر تحریک می کنند تا چنین فیلم هایی ببیند را شناسایی کنید و آن زمینه ها را از بین ببرید. آیا وقتی بی حوصله است به هرزه بینی روی می آورد یا وقتی عصبانیست؟ یا وقتی دلش شکسته؟ خسته است یا احساس تنهایی می کند؟

4. هرزه بینی، می تواند پوششی برای مشکلات مختلفی باشد که همسرتان با آن روبه روست و در این حالت نیاز به درمان هایی خارج از منزل به کمک متخصص احساس می شود در این حالت می توانید از مشاوران حضوری یا مراکز درمانی کمک بگیرید یا سعی کنید بیشتر با او ارتباط کلامی داشته باشید تا به مرکز مشکل دست یابید.

5. او را تشویق کنید اوقات خالی خود را با برنامه های مفید پر کند؛ به گونه ای که اصولاً مجال دیدن آن فیلم ها را نداشته باشد.

6. تلاش کنید تنها و بیکار نماند، بویژه شب ها: بیکاری عامل بسیاری از رفتارهای ناهنجار است. مولای ما امام علی (علیه السلام) به زیبایی فرموده اند که: «نفس را مشغول نگاه دارد، که اگر چنین نکنی، او تو را مشغول خود خواهد کرد». از آنجا که شب فرصت استراحت و فراغت از مشغله کاریست، اقتضای روانی و گستره زمانی مناسبی برای اینگونه رفتارها فراهم می آید. کم شدن احتمال حضور دیگران نیز بر توان مضاعفی به فرد در پرداختن به این مسائل خواهد داد.

7. تهیه فهرستی از فعالیت های جایگزین برای همسرتان مفید است. به تناوب دیدن اینگونه فیلم ها را با دیگر سرگرمی ها و مشغولیت های جذاب که قبلا انجام می شدند جایگزین کنید.

8. فیلم های سالم و جذاب دیگری در صورت امکان تهیه و آنها را در معرض قرار دهید. فیلم های سینمایی، فیلم های علمی بسیار شیرین، راز بقا، مناظر تاریخی و طبیعی دلکش و جذابی که بتدریج ایشان را از فیلم های مبتذل منصرف سازد.

9. گاهی انتقال به بازی های سالم رایانه ای هم می تواند مفید باشد البته اگر دچار افراط نشود.

10. او را تشویق کنید یک عادت تازه و مورد علاقه ای را شروع کرده تا جایگزین عادت به هرزه بینی شود. مثلا رمان زیبایی بخواند یا به ورزش با دوستان برود.

11. اگر کودکی در خانه دارید به همسرتان تذکر دهید که مشاهده رفتار منحط جنسی، برای همیشه از دید او مخفی نخواهد ماند و می تواند منجر به انحراف جنسی کودک شود که به نوبه خود، سلیقه های جنسی وی را شکل می دهد و در سنین بزرگسالی وی نیز نمود خواهد داشت.

12. منابعی که از آن پورنوگرافی دریافت می کند را شناسایی کنید. اگر از فرد خاصی است، ارتباط با او را کاهش داده یا قطع کنید.

13. موارد تحریک کننده اعم از شنیدنی ها و دیدنی ها و ... همانند جرقه ای است که کنار مواد محترقه قرار گرفته. در این صورت نتیجه ای جز اشتعال و آتش سوزی مورد انتظار نخواهد بود. پس مراقب آهنگ ها، فیلم ها، کتاب ها و مجلاتی که به خانه وارد می شود باشید و او را نیز تشویق کنید همین توجه را داشته باشد.

14. اگر رایانه یا تلوزیون در اتاق شخصی یا در محل مجزا قرار دارد، انتقال آن به مکانی مثل آشپزخانه، اتاق ناهارخوری، هال یا هر مکانی در منزل که براحتی بتوان آن را مشاهده کرد می تواند به شما کمک کند.

15. مطالبی در زمینه خطر و آسیب های دنیوی و اخروی هرزه بینی و جدّی بودن این خطر را به ایشان گوشزد کنید. مثلا بیان عواقبی که امامان ما برای این رفتار شمرده اند؛ مانند غفلت از یاد خدا و خود، زمینه سازی انحراف عملی، حسرت و اندوه طولانی، به خطر افتادن امنیت و سلامت عاطفی خانواده و جامعه، ایجاد نگرانی و اضطراب و عذاب اخروی و ...

16. بدون اینکه احساس اجبار از سوی شما نماید، حس دینی را در ایشان تقویت کنید. ایشان را نسبت به مسائل دینی و حرمت نگاه به تصاویر مستهجن و سکسی حتی برای افراد متأهل از نظر تمامی مراجع تقلید و نیز حرام بودن اسراف در وقت و اسراف در هزینه های غیر ضروری آگاه نمائید.

17. سعی کنید او را ترغیب به مطالعه (در عوالم پس از مرگ و احوال برزح و قیامت)، مجالست با نیکان و صالحان و استماع سخنرانی های دینی و ارزشمند نمایید تا مایه های دینی خود را تقویت کند. اگر همسرتان از حضور در چنین محافلی امتناع می نماید می توانید از مسؤولین چنین مجالسی (بدون اینکه حرفی از مشکل بزنید) بخواهید که به بهانه کمک در موقعیتی که همسرتان در آن تبحر یا علاقه دارد، او را به چنین محافلی بکشانند.

18. سفرهای زیارتی از قبیل مشهد، عمره و سوریه برای او مفید است.

19 . او را نسبت به نماز به خصوص نماز اول وقت (و درصورت امکان جماعت) تشویق کنید. همان طور که می دانید نماز انسان را از فحشاء و منکرات باز می دارد و این وعده حق الهی است.

20. به او بگویید که شما شرعا وظیفه دارید حتی بدون اجازه او یا بدون در نظر گرفتن امانت بودن منابع مستهجن، آنها را از بین ببرید تا احساس امنیت او در نگهداری آنها در منزل کاهش یابد. پس از آن می توانید به این وظیفه شرعی عمل کنید.

21. او را تشویق کنید روند پیشرفتش را پیگیری کند. به ازای هر روزی که بدون پورنوگرافی می گذراند یک تیک روی تقویمش بزنید. سعی کند یک رشته طولانی از این تیک ها ایجاد کند و در مدت کوتاه از سوی خودش یا شما یک پاداش کوچک و جذاب دریافت کند.

22. بعد از گذشت یک موفقیت طولانی (مثلاً شش ماه، یک سال) پاداش را بزرگتر نمایید. مثلا یک سفر.

23. با او قرار بگذارید اگر به هر دلیل پس از مدتی دوباره به هرزه بینی روی آورد، برای اینکه نتوانسته خودش را کنترل کند، خود را مجازات کند. میزان مجازات را باید از قبل تعیین کنید.

ب. آنچه که باید زن در ارتباط با خودش مورد توجه قرار دهد:

1. از آنجا که افراد مبتلا به هرزه بینی، به تنهایی نمی توانند از شر آن خلاص شوند و آن را کنار بگذارند، وجود همراهی صبور و فعال، شرط ضروری درمان این بیماری است. پس صبور باشید و با نشاط.

2. بدانید هر کاری که عادت انسان شده باشد یک شبه قابل تغییر نیست. در روایتی از امام عسکری(علیه السلام) آمده است: «برگرداندن صاحب عادت از عادتش مانند معجزه است»5.

3. امر به معروف و باز داری از زشتی ها و منکرات، مراتب و شرایطی دارد که باید با مدارا و در طول زمان انجام گیرد تا نتایج مثبتی به بار آورد. همانطور که می دانید هدایت شدن و تأثیرپذیری نیازمند تدریج و استمرار است. نه یک مرتبه می توان به درجات بالای هدایت رسید و نه با یک بار ارشاد کردن می توان در افراد تأثیر گذاشت. افراد به فراخور استعداد و هوش خود و نیز محیطی که در آن زندگی می کنند، می توانند از راهنمایی و ارشاد دیگران استفاده کنند. بنابراین همانطور که باید در اصلاح خود قدم به قدم پیش رویم و نیز حرکت به سوی کمال را در تمام طول عمر خود استمرار دهیم، در اصلاح دیگران نیز باید این دو اصل را رعایت کنیم.

4. از کلمات شما چنین برمی آید که در این مورد دچار اضطراب و حالت وسواس گونه شده اید به این معنا که این مشکل، ذهن شما را رها نمی کند در حالیکه این نکته اساسی را باید در نظر داشته باشید که شما در جایگاه آمر به معروف و ناهی از منکر هستید؛ نه کسی که بخاطر گناه دیگری، سوهانی باشد برای از بین بردن توان روحی و جسمی خود و طرف مقابل. هر کس به اندازه ظرفیت خود نزد خدای تعالی وظیفه دارد پس از خود خوری های بی جا خودداری کنید و این را بدانید که همسر شما مسؤول اعمال خویش است شما نباید بخاطر خطاهای ایشان، خود را از بین ببرید. نهی از منکر نیز داری مراحل خاص خود است که قطعا شما فراتر از آن، وظیفه ای نخواهید داشت. شما ابراز ناخشنودی خود را از این امر هم با ناراحتی و هم با تذکرات رفتاری و کلامی ابراز داشته اید و خواهید داشت. حق مشاجره و برخورد فیزیکی هم ندارید.

5. طبق بعضی آیات قرآن، هدایت شدن افراد یا هدایت نشدن شان بستگی به لطف و اراده خدا دارد6. ما فقط وظیفه داریم راه درست را به آنها نشان دهیم و قلب و روح آنها را متوجه حقیقت کنیم.

6. استفاده از شیوه های کارآمد و مؤثر برای تأثیرگذاشتن روی افراد بسیار مهم است. برای اینکار لازم است هم از شیوه های نفوذ در افراد استفاده کنیم و هم از ویژگی های شخصیتی افراد و نیازهای روانی که در سنین مختلف دارند آگاهی پیدا کنیم.

7. مؤثرترین و کارآمدترین روش برای تأثیرگذاشتن روی افراد، برقرار کردن رابطه اثربخش با آنهاست. کسی که بتواند رابطه خوبی با افراد پیدا کند به آسانی می تواند روی شخصیت و اخلاق آنها تأثیرگذار باشد.

8. هرگز در این مورد در مقابل دیگران با او صحبت نکنید و تذکر ندهید.

9. این مطلب را با نزدیکان خود درمیان نگذارید، مگر افراد رازداری و آگاهی که بتوانند روی همسر شما تاثیر داشته باشند و او را از این رفتار بازدارند؛ آنهم بصورتی که نفهمد شما با نفر سوم صحبت کرده اید.

10. اوقاتی که شوهرتان در منزل است، از او در کارهای منزل یاری بخواهید تا فرصت کمتری برای بیکاری بماند.

11. وظایف خود را به عنوان همسر یا مادر به خوبی انجام دهید.

12. فضای منزل را شاد و هیجانی نگه دارید.

13. رابطه عاطفی خود را با همسرتان گسترش دهید.

14. سعی کنید ارتباط جنسی خود را متنوع و بیشتر نمایید.

15. در پی یادگیری راهکارهای ارتقاء لذتبخشی رابطه جنسی باشید.

16. همیشه در حد مقدور در پیش همسرتان آرایش کرده و با لباسهای زیبا ظاهر شوید. آنگونه آرایش کنید و لباس بپوشید که او دوست دارد. در عین حال بگونه ای رفتار نکنید که عطش جنسی او نسبت به شما کاسته شود یعنی در پیش همسر، گاهی ناز و کرشمه کنید؛ نه اینکه بلافاصله و سریع در همه موقعیت ها پاسخگوی جنسی باشید.

17. وظایف دینی و اخلاقی خود را با دقت بیشتری دنبال کنید.

19. خود شما نیز مواقب ارتباطات کلامی و بصری خود در مقابل نامحرم باشید تا بهانه ای برای او نباشد.

20. نصب تصاویر معنوی در خانه نیز (در صورتی که به تنش با او نمی انجامد) مفید است.

22. بهترین دعا در حق همسرتان درخواست از خدای تعالی مبنی بر دور شدن خواهش ها و خطورات شیطانی از اوست: «ربّ انّی اَعوذُ بِک مِن هَمَزاتِ الشّیاطین و مِن خُطُوات الشیاطین».

23. در این راه از توکل به خدا و توسل به ائمه (علیهم السلام) غافل نشوید.

 پی نوشت ها:

1. Pornography

2. آیت اللّه خامنه‏ای: اجوبة الاستفتاءات، س‏1199؛ آیت اللّه سیستانی:,sistani.org(واژه فیلم)، س‏7؛ آیت اللّه تبریزی: صراط النجاة، ج‏6، س‏1422؛ آیت اللّه صافی: جامع‏الاحکام، ج‏2، س‏1329؛ آیت اللّه نوری: استفتاءات، ج‏2، س‏554؛ آیات عظام امام خمینی، مکارم، وحید، بهجت و فاضل: دفاتر.

3. آیت‏ اللّه خامنه‏اى: اجوبة الاستفتاءات، س‏1203؛ آیت‏اللّه صافى: جامع‏الاحکام، ج‏2، س‏1329؛ آیت‏اللّه نورى: استفتاءات، ج‏2، س‏554؛ آیت‏اللّه سیستانى: ,sistani.org(واژه فیلم)، س‏3؛ آیات عظام وحید، بهجت، امام خمینى، فاضل و مکارم: دفتر.

4. دنیای خبر، مورخ 27/3/2000

5. بحارالانوار، ج‏14، ص 38

6. قصص، آیه 56

[ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

آسیب های جسمی گوشی همراه

آسیب­ های جسمی گوشی همراه

بشر امروز توانست از طریق پیشرفت­های شگرف در علوم و فن آوری، ابزارهایی را اختراع نموده و به تولید برساند که در نتیجه اسباب رفاه و آسودگی او را فراهم و ابعاد مختلف زندگی او را دگرگون نماید؛ ابزاری که در کنار سودمندی­هایی که دارند، آسیب­هایی را نیز برای زندگی او به همراه داشته­اند.

عموم مردم در مواجهه با این ابزارهای نو به شیوه­های مختلف عکس العمل نشان می­دهند؛ برخی به همین اندازه که کار روزمره شان راه بیافتد برایشان کافی است و به مسایل دیگر توجهی ندارند و حال آن که توجه به اصول و روش­های مناسب استفاده از ابزار و تکنولوژی روز، بهره­مندی بالاتری را برای ما رقم خواهد زد و ایمنی بیش­تری را برای انسان بوجود می­آورد.

یکی از این وسایل، گوشی همراه است که بیش­تر مردم با آن سر و کار دارند و امروزه به عنوان یکی از وسایل ضروری در زندگی افراد به حساب می­آید. به همین جهت ضروری است تا اطلاعات لازم در خصوص شیوه استفاده ایمن از آن را بدانند.

سال­ها مطالعه روی امواج ساطع شده از گوشی­های همراه نشان داده که این امواج هم برای انسان و هم برای محیط اثرات مخربی به دنبال دارد.

افرادی که در معرض امواج کوتاه مدت آنتن های بی­سیم قرار می­گیرند و نیز افرادی که از گوشی­های گوشی همراه استفاده می­کنند در هنگام استفاده و نیز بعد از آن دچار علائمی می­شوند؛ این افراد ممکن است در پوست سر خود احساس سوختگی یا سوزن سوزن شدن کنند، احساس خستگی، اختلالات خواب، سرگیجه، کاهش تمرکز، زنگ زدن گوش ها، کاهش حافظه، سردرد، اختلال در سیستم گوارش و تپش قلب نیز از دیگر علائم ناشی از استفاده از گوشی همراه است.

در این مجال شماری از آسیب­ها و خطرهای جسمی گوشی همراه را که طی پژوهش­های متعدد به اثبات رسیده است را مرور می­کنیم:

1. سرطان زا بودن امواج گوشی همراه

امواج گوشی همراه از نوع امواج رادیویی قوی هستند. این امواج در آنتن های فرستنده پدید می آیند و از سطح این آنتن­ها تابیده می­شوند. امواج رادیویی با فرکانس بالا برای بدن انسان مضر بوده و باعث بروز سرطان و بیماری­های مغزی می­شوند. در محیط پیرامون ما بیشترین موجی که سلامت انسان را به خطر می­اندازد، امواج گوشی همراه است؛ زیرا گوشی در تماس با بدن انسان است و عوارض آن در  دراز مدت مشخص می­شود.

امواج گوش­های همراه از نوع الکترومغناطیس بوده و از لحاظ فرکانسی در رده امواج ماکروویو طبقه­بندی می­شوند. به طور کلی این امواج با افزایش فرکانس و دامنه، انرژی و عمق نفوذشان در اجسام مختلف بیش­تر می­شود. گوشی­های همراه نوعا از فرکانس ۹۰۰KHz  و ۱٫۸GHzاستفاده می­کنند که این فرکانس از فرکانس مورد استفاده از اجاق­های ماکروفربه مراتب بیش­تر است! بر این اساس ، احتمال ابتلا به تومورهای مغزی در همان سمت از مغز که گوشی همراه بیش­تر استفاده می­شود بین 40 تا 270 درصد افزایش یافته است.

پرفسور "برن گروپر" در آزمایشی نشان داد که اگر شخصی 2 دقیقه با موبایل صحبت کند، ساختار آنزیمی بزاق دهانش کلاً تغییر می‌کند. علاوه بر این، تأثیرات منفی بر روی خون و ادرار دارد. پرفسور برن گروپر در مقاله خود نوشته میدان‌های الکترومغناطیسی به ویژه آن‌هایی که در گستره فرکانس بدن هستند، باعث تغییر عملکرد جذب مواد معدنی در بدن می‌شوند و سرعت گسترش تومورها را افزایش می‌دهند.

2. کاهش شنوایی

استفاده پیوسته از گوشی همراه از حدود 20 دقیقه به بالا می­تواند با افزایش تدریجی حرارت بافت­های مغز، سبب ایجاد تغییرات بیولوژیک در بافت مغز و در نتیجه کاهش شنوایی شود. امواج گوشی همراه به طور سطحی در پوست و استخوان­های اطراف گوش جذب شده و از طریق جمجمه در پشت گوش و بافت مغز نفوذ می­کند که می­تواند سبب التهاب پرده گوش و تورم عصب شنوایی در افرادی شود که در برابر پرتوهای منتشر شده قرار گرفته­اند.

میزان جذب امواجی که از گوشی همراه به سمت گوش می­آید، با توجه به فاصله آن از گوش و فرکانس موج متفاوت است. به طور معمول بیش از 70 درصد امواج توسط بافت جمجمه و مغز جذب شده و به شکل انرژی حرارتی درمی­آید؛ این انرژی حرارتی تا حد قابل توجهی به بافت سلولی گوش میانی آسیب می­رساند؛ در این صورت کاهش مدت زمان مکالمه با گوشی همراه می­تواند به عنوان مؤثرترین روش پیش­گیری از زیان­های این امواج مطرح شود.

3. احساس توهم زنگ موبایل

خیلی از اوقات وقتی گوشی شما در جیبتان است، احساس می­کنید گوشی می­لرزد و ویبره می­زند، پس از دیدن گوشی مشاهده می­کنید که هیچ کس با شما تماس نگرفته است!استفاده طولانی مدت از حالت «ویبره» گوشی همراه به بروز عارضه‌ای موسوم به«fauxcellarm»در فرد منجر می‌شود؛ این عارضه بیشتر در کسانی ظاهر می‌شود که گوشی همراه خود را در حالت ویبره قرار داده و آن را در جیب لباس‌های خود می‌گذارند.

تنی چند از دانشمندان نیز معتقدند حالت ویبره گوشی همراه بروز سندروم عضلانی را در پی دارد. به گفته آنان، در این گونه سندروم حتی زمانی که گوشی همراه از حالت ویبره خارج است عضله مربوطه شروع به ارسال سیگنال‌های کاذب به مغز می‌کند و در نتیجه فرد دچار نوعی حساسیت و هوشیاری نابه‌جا نسبت به گوشی همراه خود می‌شود در حالت پیشرفته این سندروم، فرد در مواردی به تکان‌های لباسی که بر تن دارد نیز حساس می‌شود و آن را به حساب زنگ خوردن گوشی همراه خود می‌گذارد.

این لرزش موضعی به دلیل تأثیر امواج مضرّ و سرطان­زای موبایل بر روی ماهیچه بدن شماست! در واقع ماهیچه شما دچار لرزش شده و شما می­پندارید که گوشی لرزیده است.

4. آسیب به حافظه

پژوهش­گران در مطالعات اخیر دریافته‌اند که صحبت کردن به مدت طولانی با گوشی همراه می‌تواند تاثیرات مخرب و جدّی روی حافظه کاربران بر جای بگذارد. آنان هم چنین دریافتند که این امواج آسیب­های خاص به اعصاب از جمله سلول­های کورتکس پیشانی و در هیپوکامپ که مرکز حافظه در مغز است وارد می‌کنند.

استفاده‌ کنندگان از گوشی همراه ‪۳۰دقیقه پیش از آنکه به خواب روند اگر تحت تأثیر امواج این گوشی‌ها قرار گیرند فعالیت مغز آنها دچار تغییرات زیادی می‌شود. تغییرات در فعالیت‌های مغزی سبب دیدن خواب‌های آشفته در افراد می‌شود که این امر سبب بروز بیماری آلزایمر و اختلال در عملکرد حافظه می‌شود.

5. اثر زیان بار گوشی همراه بر لثه­ها

بافت لثه به جهت ظرافتی که دارد و نزدیکی به گوشی همراه در مقابل امواج آن آسیب پذیرتر است؛ پژوهش­گران، تاثیر میدان­های الکترومغناطیسی را بر بافت لثه بررسی کردند. بر پایه این بررسی، استفاده زیاد از وسایلی مانند گوشی همراه که دارای میدان­های الکترومغناطیسی هستند، بافت پوششی لثه را به شدت آسیب می­زند.

یافته­های این بررسی همچنین نشان می­دهد، آسیب به بافت لثه با کاهش ضخامت آن، باعث بیماری های لثه و آسیب به دندان­ها می­شود.

6. عوارض ناشی از امواج گوشی همراه بر روی کلیه

مطالعات اخیر حاکی از این امر است که تشعشعات ناشی از گوشی‌های همراه سبب آسیب جدی کلیه‌ها می‌گردد. محققان پس از بررسی‌های انجام شده به این نتیجه رسیده‌اند که حتی تشعشعات سطح پایین ناشی از گوشی‌های همراه، باعث تراوش هموگلوبین سلول‌های خونی به درون جریان خون می شود. در نتیجه طبق اظهارات محققان، انباشته شدن تدریجی هموگلوبین ممکن است منجر به ناراحتی‌های قلبی و سنگ کلیه گردد.

7. زمینه رشد میکرب و بروز بیماری

 تحقیقات نشان می‌دهد که باکتری موجود روی گوشی ‌همراه از هر شیء مستعمل دیگری در این رده بیش­تر است. نکته جالب‌تر اینکه به علت افزایش دمای گوشی‌های همراه در حین استفاده، این گوشی‌ها تبدیل به محیط‌های مناسبی برای کشت و رشد باکتری‌های خطرناک می‌شوند، چون باکتری‌ها برای رشد محلی گرم و تاریک را می‌خواهند و تمامی این امکانات را گوشی که در جیب قرار گرفته است فراهم می‌کند! این گزارش می‌افزاید، میزان این­گونه باکتری‌ها حتی از دستگیره در، صفحه کلید و حتی کف کفش شما بیش­تر خواهد بود. دکتر "جووان وران" پروفسور میکروبیولوژی دانشگاه متروپولیتن منچستر بیان می‌کند که علاوه بر آنکه گوشی ‌همراه مانند دیگر اشیا باکتری دارد به علت محل نگهداری، شرایط مناسب‌تری برای ورود و ازدیاد آنها فراهم می‌سازد و نکته مهم آن است که این وسیله با گوش و دهان ما، یعنی دو راه قوی ارتباطی بدن همواره در ارتباط است.        

پژوهش­گران سازمان بهداشت جهانی نیز این عوارض را برای گوشی همراه گزارش کرده­اند:

-        افزایش احتمال ایجاد و گسترش تومورهای سرطانی و آسیب پذیری بدن در برابر عوامل بیماری زا

-        اختلالات خواب، فراموشی، سردرد و افسردگی

-        احساس داغی در داخل سر و نزدیک محل نصب گوشی همراه

-        افزایش احتمال ابتلا به آلزایمر و پارکینسون

-        مسمومیت خونی

-        بروز مشکلات ژنتیک

-        احساس خستگی

-        افزایش احتمال ابتلا به دو نوع تومور مغزی تا ۵۰%

-        بروز اختلالات جنسی و کاهش توان باروری و در نهایت، ناباروری

-        و

اماچگونه عوارض و آثار مخرب امواج گوشی همراه را به حداقل برسانیم؟

گوشی همراه را از بدن دور نگه دارید. حداقل این فاصله در افراد عادی5/1 متر و در  کودکان ۲متر می­باشد.مطالعات جدید نشان می­دهد نگهداری گوشی در جیب شلوار یا پیراهن، بافت­های بدن انسان را بیش از حد استاندارد در معرض خطرات جذب امواج قرار می­دهند.

تذکر: استفاده از هندزفری(Headset)سیمی نیز تاثیر موثری در کاهش عوارض گوشی همراه ندارد زیرا خود هندزفری به صورت یک آنتن عمل می کند. هندزفری­های بلوتوث نیز به مراتب دارای عوارض بیش­تری (به­ ویژه برای مردان) می­باشند.

بنابراین گوشی همراه نه تنها در زمان استفاده و صحبت کردن با آن ضرر دارد، بلکه همراه داشتن آن هم ضرر دارد. حتی اگر ۳۰سانتی متر هم از شما فاصله داشته باشد امواج الکترومغناطیس حدود ۴۰۰هزارPw/M2 در هر لحظه با بدن اصابت می‌کند. وقتی که شما با موبایلتان حرکت می‌کنید، جاهایی که آنتن‌ها آنها را کمتر پوشش می‌دهند، گوشی شما سعی بیش­تری برای به دست آوردن آنتن می‌کند، در واقع سیگنال‌های بیش­تر و قوی‌تری را از خود ساطع می‌کند که این موضوع بسیار خطرناک است باید در موقع حرکت از گوشی استفاده نشود.

هنگام ارسالMMS یا پیام تصویری ، خطر امواج 1000 برابر بیشتر است. پیام های طولانی نیز خطر امواج را دو چندان می­سازد؛ از این روتا جای ممکن سعی کنید از پیام کوتاه استفاده کنید.

با این همه آسیب، چرا تاکنون در این زمینه اطلاع‌رسانی کاملی نشده است؟

این مسأله درست مثل حکایت سیگار است. وقتی که کمپانی " فیلیپ موریس" میلیاردها دلار درآمد از فروش سیگار داشت، اجازه نمی‌داد دانشمندان در این مورد نظر بدهند. حتی اگر به خاطر داشته باشید در سال ۱۹۶۰ماجرایی برای یک پرفسور که روی سیگار تحقیق می‌کرد رخ داد و به قتل رسید. الآن هم فروش گوشی و امکانات جانبی آن، از پردرآمدترین کارها در دنیاست و حتی بسیاری از مراکز آن‌ دولتی است و کسی دوست ندارد از میزان سودش کاسته شود. پس با وجود آگاهی از آسیب­های آن، هیچ اطلاع‌رسانی نمی‌کنند. آنها میلیاردها دلار برای راه‌اندازی آنتن‌هایBTSخرج کرده‌اند و می‌خواهند سودش را ببرند. اگر بخواهند سامانه‌هایشان را تغییر دهند باید تریلیون‌ها دلار هزینه کنند. پس راه پر سود برای آنها ناآگاهی مردم است. استادی دانشگاهی می‌گفت نگران ازدیاد جمعیت جهانی نباشید، انسان‌ها خودشان آنقدر چیزهای مضر مانند سیگار، گوشی همراه و… می‌سازند که خود با دست خود می‌میرند.

گروه آسیب­ شناسی اخلاقی و تربیتی

مدیریت مطالعات تربیتی و فرهنگی معاونت تهذیب

[ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

تضمین وتقدیر رزق انسان

پیش از آنکه به معنای تقدیر خداوند در زمینه رزق و روزی بپردازیم، جا دارد به این پرسش پاسخ دهیم که آیا اساسا می‌توان در مورد تقدیر خداوند فکر کرد یا نه؟

فکر کردن در مورد تقدیرات خداوند گامی در راه شناخت بهتر افعال و صفات الهی است؛ چرا که مخلوقات این جهان و نظم و هماهنگی بین آنها و نظام و مقررات حاکم بر آنها، همگی از افعال خداوند است که با شناخت بهتر و بیشتر آنها، افعال خداوند بهتر شناخته می‌شوند و بر اساس شناخت بهتر ما از عالم، راه سعادت و کمال خود را بهتر می‌شناسیم و به هدف خلقت نزدیک‌تر می‌شویم. از این رو، شناخت تقدیرات الهی، نه تنها کاری ممنوع نیست، بلکه کاری ضروری و بایسته است.

قضا و قدر در لغت

تقدیر در فارسی به معنای ارزش گذاری است. این واژه در انگلیسی و فرانسه «APPRECIATION» و به معنای حکم کردن در مورد قیمت و ارزش چیزی است.

در زبان عربی، «تقدیر» از ریشه «قَدر» است. قدر به معنای اندازه و کمیت چیزی و تقدیر به معنای اندازه گیری و کمیت سنجی آن است.

در کتاب لسان العرب، قدر و مقدار هر چیزی، به معنای مقیاس آن بیان شده است. (1)

واژه قضا نیز در لغت، به معنای حکم کردن (2) و فیصله دادن به چیزی است.

قضا و قدر در قرآن و روایات

در این مورد، نکات ذیل قابل توجه است:

1. در نگاهی کلی، معنای قضا و قدر در آیات و روایات با معنای لغوی و فلسفی آن هماهنگ است. در منابع نقلی «قدر» به معنای حد و اندازه و «قضا» به معنای حکم کردن و خاتمه دادن به کار رفته است.

2. از نظر قرآن هر چیزی دارای تقدیر است و خداوند با هندسه و کمیت خاصی آن را خلق می‌کند.

آیات شریفه «اِنَّا کُلَّ شَی ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (3) و «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَی ءٍ قَدْراً» (4) با اطلاق و عمومیت خود، به صراحت از هندسه و اندازه مخصوص هر مخلوقی خبر می‌دهند.

همچنین آیات شریفه: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاَْعْلی * اَلَّذی خَلَقَ فَسَوّی * وَالَّذی قَدَّرَ فَهَدی « (5) از خلقت موجودات در حال اعتدال و در وضع و هیئت خاص و سپس هدایت آنها به مقصد دستگاه آفرینش حکایت می‌کنند.

آیه مبارکه «وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (6) ، با به کار بردن کلمه نکره «شی‌ء» در سیاق نفی، حکایت از آن دارد که هر موجودی که عنوان «شی‌ء» بر آن صادق است، دارای گنجینه‌ای در نزد حق تعالی است که با اندازه و حد معینی تنزل می‌کند و از وجودی متناسب با شئون عالم پایین برخوردار می‌شود.

رابطه بین علم، اراده، تقدیر و قضای خداوند

بین علم، مشیت، اراده، تقدیر و قضای خداوند رابطه و ترتیبی وجود دارد که قضای او، آخرین مرحله از مراحل وجود شی ء است. روایات فراوانی مؤید همین نکته است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

«خداوند هر چیزی را که بخواهد [ایجاد کند] ، اول تقدیرش می‌کند، سپس قضایش را می‌راند و آن گاه امضایش می‌فرماید (ایجادش می‌کند) .» (7)

در حدیث دیگری، امام رضاعلیه السلام ضمن تفسیر تقدیر به «هندسه و ابعاد وجودی دادن به شی‌ء» بر مفاد حدیث اول تأکید می‌ورزند:

آن [قدر خدا، تشکیل شده است از] هندسه [که عبارت است] از طول و عرض [قرار دادن برای موجود،] و [تعیین مدت] بقای آن. سپس فرمود: وقتی خداوند [ایجاد] چیزی را بخواهد، [اول] اراده‌اش می‌کند، و وقتی اراده‌اش کرد، تقدیرش می‌نماید، و وقتی تقدیرش کرد، قضایش را می‌راند و [وضعیتش را مشخص می‌کند] و هنگامی که کارش را یک طرفه کرد، امضا و اجرایش می‌سازد.» (8)

امام کاظم علیه السلام نیز فرمودند:

« [خداوند سبحان] چیزی را امضا و اجرا می‌کند که قضایش را رانده باشد و قضای چیزی را می‌راند که تقدیرش کرده باشد و چیزی را مقدر می‌سازد که اراده کرده باشد. پس مشیت او به علم او و اراده‌اش با مشیتش و تقدیرش با اراده‌اش و قضایش با تقدیرش و امضایش با قضایش صورت می‌گیرد. در نتیجه، [رتبه] علم مقدم بر مشیت، و مشیت در مرتبه دوم [و مقدم بر اراده او] و اراده در مرتبه سوم [و مقدم بر تقدیر او] و تقدیر براساس قضا به اجرا در می‌آید.» (9)

انحصار رزاقیت در خداوند

بر اساس دلایل عقلی و نقلی فراوان، رزق و روزی همه جانداران به ویژه انسان، توسط خداوند ضمانت شده است و به هر طریق ممکن به آنان خواهد رسید. از سوی دیگر، در آیات و روایات فراوانی، روزی دهنده تنها و تنها خداوند دانسته شده و بر این موضوع تأکید فراوان شده است.

قرآن کریم، در آیه 58 سوره ذاریات و با بیان جمله:

«اِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «تنها خداوند، روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است.»

با استفاده از جمله اسمیه، به کارگیری ضمیر «هو»، استفاده از صیغه مبالغه «رزّاق» به جای به کارگیری واژه رازق و نیز تأکید بر قدرتمند بودن حق تعالی (ذوالقوة المتین) ، بر منحصر بودن رازق هستی در خداوند متعال تأکیدی تمام دارد. بر اساس این آیه شریفه، تنها رازق حقیقی خداوند است و اگر کسی متصف به صفت «رازق» باشد، از باب مجاز و نسبت فعل به غیر فاعل حقیقی و از طریق اذن و اعطای خداوند است.

این نکته در مکتب اهل بیت علیهم السلام چندان واضح و مبرهن است که چون یکی از اصحاب امام سجادعلیه السلام با نگرانی از گران شدن کالایی خبر می‌دهد، امام با خونسردی پاسخ می‌دهند:

«گرانی این کالا به من مربوط نیست. اگر گران است [روزی من] بر عهده خداوند است و اگر هم ارزان است، [باز هم روزی من] بر عهده اوست.» (10)

گویا در ذهن بسیاری از مردم چنان است که اگر قیمت کالاها ارزان باشد، روزی رسانی خداوند سهل و آسان است؛ اما اگر قیمتها افزایش یابد، روزی رسانی خداوند با مشکل مواجه شده و به سختی صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، گویا وعده‌های الهی مبنی بر ضمانت روزی آدمیان، مربوط به دوران پایین بودن قیمتها و نبود تورم است؛ اما در روزگار گرانی و تورم بالای اقتصادی، وعده‌های خداوند قدری سست می‌شود و انسانها باید با تلاش و سعی بیشتری از پَسِ زندگی خود برآیند.

امام سجادعلیه السلام در این جمله کوتاه، از دیدگاهی توحیدی بیان می‌دارند که تنها خداوند رازق است و کاهش و افزایش قیمتها تأثیری در وعده‌های الهی ندارد و از گنجینه نعمتهای او نخواهد کاست. خداوند، هم در شرایط ارزانی رازق است و هم در شرایط گرانی؛ چرا که ارزانی و گرانی، مفاهیمی اعتباری و در افق فکر بشر دارای معنا و مفهوم است؛ اما از افق بالای هستی و از منظر خداوند، واژه‌های ارزان و گران کلماتی بی معنا هستند.

از سوی دیگر، امامان معصوم علیهم السلام در جایی که با افکار غیر توحیدی عده‌ای از یاران و هواداران خود مواجه می‌شدند و می‌دیدند که آنان، ائمه علیهم السلام را از کارگزاران نظام هستی می‌دانند و به تفویض برخی از افعال خداوند مانند رزاقیت او به امامان معصوم علیهم السلام معتقد هستند، به شدّت با این افکار و عقاید مقابله می‌کردند و منشأ همه تأثیرات و حوادث در جهان هستی را فقط خداوند معرفی می‌کردند.

امام رضاعلیه السلام همواره در دعای خود می‌فرمود:

«خداوندا! از کسی که می‌پندارد ما ارباب [امور هستی] هستیم، بیزاری و دوری می‌جوییم و نیز از کسی ک ه می‌پندارد کار خلق کردن و روزی رساندن از آن ماست [و به ما تفویض شده] ، دوری می‌جوییم، همچون دوری جستن عیسی بن مریم علیهما السلام از مسیحیان [که آنان عیسی علیه السلام را خدا می‌دانستند] . خداوندا! ما آنان را به آنچه پنداشته اند، نخوانده ایم؛ پس ما را به گفتار [باطل] آنان مؤاخذه مکن و ما را از آنچه می‌پندارند، مورد غفران و آمرزش قرار ده!» (11)

مقدر بودن ارزاق

با توجه به اینکه فقط خداوند رزّاق است، بدیهی است تقدیر رزق و وسعت و ضیق آن نیز به دست اوست:

«آیا آنها ندانستند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد، گسترده یا تنگ می‌سازد؟» (12)

او به خوبی می‌داند با افزایش روزی خود بر بندگان، عده‌ای از آنان به طغیان و سرکشی می‌افتند و از حد خود بیرون می‌شوند. از همین رو، از روی لطف خود و برای جلوگیری از سرکشی آنان، روزی آنان را به قدر خاص محدود می‌کند:

«و اگر خدا روزی را برای بندگانش وسعت می‌داد، مسلماً در زمین سر به عصیان برمی داشتند و لیکن به اندازه‌ای که می‌خواهد، نازل می‌کند. به راستی او به [حال] بندگانش آگاه و بیناست.» (13)

اوست که با حکمت بالغه‌اش، کمی و زیادی رزق را بین بندگان خود تقدیر و تقسیم می‌کند تا بدین وسیله ناسپاسان را از سپاسگزاران و شکیبایان را از ناشکیبان باز شناسد و بر اساس رفتار و عکس العمل خوب و بد آنها، به آنان مرتبت و سعادت یا هلاکت و شقاوت بخشد.

به گفته مولای متقیان، علی علیه السلام:

«و روزیها را مقدّر کرده، برخی فراوان و برخی اندک؛ و تقسیم کرد ارزاق را بر [دسته‌ای در] تنگی و [دسته‌ای در زندگانی] فراخ و آسان. قسمتی کرد به عدالت تا آن را که خواهد، بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار و بیازماید به وسیله آن سپاس و شکیبایی را در توانگر و فقیر. سپس روزی وسیع را با فقر و بیچارگی در آمیخت و تندرستی را با حوادث دردناک توأم نمود و دوران شادی و سرور را با غصه و اندوه مقرون ساخت.» (14)

بنابراین، اوست که با تقدیر و تقسیم روزی خود بین فقیر و غنی، زرنگ و تنبل، ضعیف و قوی، با فراست و بی کیاست و... به همگان ثابت کرده است که کلید تقدیر روزی در دستان اوست و قدرت و فراست قدرتمندان و زیرکان نمی‌تواند اندازه‌ای را که او برای روزی آدمیان معین کرده است، افزایش یا کاهش دهد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به همه انسانها، در نصیحتی مشفقانه، رمز آسوده زیستی و راحت طلبی واقعی را بارها و بارها این چنین بیان می‌فرمود:

«به یقین بدانید که خداوند جلیل و عزیز، هر چقدر بنده پرتلاش و پرتدبیر و چاره جو باشد، برای او سهمی بیش از آنچه در علم حکیمانه‌اش مقدر فرموده است، قرار نداده و [در نقطه مقابل] هر چقدر بنده ضعیف و کم تدبیر باشد، برای او سهمی کم‌تر از آنچه در علم حکیمانه‌اش مقدر نموده است، قرار نداده است.

ای مردم! هیچ کسی با زکاوت خود [چیز اندکی همچون] پوست هسته خرما را [بر رزق خود] نمی افزاید و هیچ کسی در اثر کم خردی خود، [چیز اندکی همچون] پوست هسته خرما را کم نمی‌کند. پس آن کس که این نکته را دریابد و به آن عمل کند، آسوده‌ترین مردم در کسب منفعت خود می‌باشد و آن کس که این نکته را دریابد؛ اما به آن عمل نکند، مشغول‌ترین انسانها در راه ضرر رساندن به خویش است.

... هان‌ای مردم! همّت درندگان، تجاوز [به دیگران] و همّت حیوانات، شکم آنان و همّت زنان، اهتمام به مردان است و مؤمنان [در اندیشه آخرت خود] بی تاب، نگران و ترسانند. خداوند ما و شما را از جمله آنان قرار دهد.» (15)

مگر نه این است که عامل بسیاری از دزدیها، اختلاسها، ضرب و شتمها و قتلها، ناراحتیهای عصبی و فشارهای روحی است و بسیاری از نابسامانیهای فردی و اجتماعی، از آنجا ناشی شده است که بسیاری از افراد، بدون توجه به تقدیرات حکیمانه خداوند و غفلت از آنها و تنها با اتکای به قدرت تدبیر و زور بازوی خود، به این سو و آن سو می‌دوند تا لقمه‌ای نان به دست آورند و این دوندگی بی حاصل را تا جایی ادامه می‌دهند که از رمق بیفتند و چشم به دست این و آن بدوزند.

این عده، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا جاهلانه، به جای اتکا بر خداوند به خود متکی اند و همه چیز را در سایه تلاش و تدبیر خود معنا می‌کنند.

به راستی اگر به جای خود، به خدا متکی شویم و در فکر و عمل به تقدیرات حکیمانه او گردن نهیم، آیا بسیاری از التهابها و ناراحتیهای فردی و اجتماعی از بین نمی‌رود و جای آنها را راحتی و آرامش نمی‌گیرد؟

اما نکته بسیار مهم اینجاست که آیا معنای ایمان به تقدیر خداوند و اتکا بر او، ترک کار و تلاش و پرداختن به نماز و دعا و عبادت است یا معنای آن چیز دیگری است؟

لزوم کار و تلاش

عده‌ای با اعتقاد به رزاقیت خداوند و تصدیق تقدیر او، یکسره دست از کار و تلاش و رنج معاش می‌کشند و با گوشه گیری و عزلت نشینی، راه کمال را در عبادتهای پیوسته و شبانه روزی می‌بینند. گاه نیز عنوان زهد و تقوا بر بیکارگی خود می‌گذارند تا به کار خود، ارزش و بها دهند.

پیشوایان معصوم علیهم السلام با مشاهده این رفتارهای ناصواب و برداشتهای نادرست از صفات برجسته‌ای همچون تقوا و توکل، به شدّت با این گرایشات افراطی مبارزه کرده و بالعکس، تلاش برای معاش را امری مقدس و عبادتی بزرگ شمرده اند.

امام صادق علیه السلام هنگامی که درباره حال یکی از یاران خود، عمر بن مسلم، جویا شدند، پاسخ شنیدند که او به عبادت روی آورده و دست از کار و تجارت کشیده است. آن حضرت [با سرزنشِ کار عمر بن مسلم] فرمودند:

«وای بر او! آیا او نمی‌داند که انسانی که به دنبال کسب روزی خود نیست، دعایش مستجاب نمی‌شود. گروهی از یاران رسول خداصلی الله علیه وآله هنگامی که آیه «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِب» (16) نازل شد، درها [ی مغازه‌های خود] را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [این] برای ما کافی است وقتی این خبر به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید، آن حضرت آنان را خواستند و [به آنان] فرمودند: چه چیزی باعث شد شما این کار را بکنید؟ پاسخ دادند: یا رسول الله! روزی ما ضمانت شده است. از این رو، ما به عبادت پرداخته ایم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس چنین کند، دعایش مستجاب نمی‌شود. بر شما لازم است که به دنبال کسب روزی بروید!» (17)

با توجه به مطالب گذشته، نکاتی که می‌توان بدون تردید آنها را از آیات و روایات مذکور استنباط کرد، از این قرار است:

1. خداوند روزی همه انسانها را ضمانت کرده است؛

2. تنها رازق حقیقی خداوند است، نه غیراو؛

3. روزی هر انسانی مقدر است؛

4. هر انسانی وظیفه دارد برای کسب روزی خود و خانواده‌اش به کار و تلاش بپردازد.

اکنون سؤال اساسی آن است که با توجه به سه نکته اول، آیا اراده و تلاش انسان در تحصیل روزی او تأثیری دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا سه نکته اول، با نکته چهارم سازگار است یا ناسازگار؟

این سؤالات در واقع به سؤال اساسی تری بازمی گردد که اساساً «تقدیر رزق» به چه معناست؟ آیا تقدیر خداوند به معنای اجبار و الزام اوست یا معنای دیگری دارد که با اختیار انسان هماهنگ است؟ این سؤالات است که ما را به بررسی بیشتری پیرامون رابطه تقدیر خداوند و اختیار انسان وا می‌دارد.

با توجه به مطالب گذشته و ذکر چند مقدمه، در صدد پاسخ به سؤال منظور بر می‌آییم.

1. نظام جهان براساس نظم عِلّی و معلولی است و هر پدیده‌ای دارای علتی است و چنانچه علت تامه چیزی تحقق پذیرد، آن شی ء از بوته امکان خارج شده و پا به عرصه وجوب می‌گذارد و ضرورتاً وجود می‌پذیرد. رزق انسان نیز پدیده‌ای است که تحقق آن، به علت تامه نیازمند است.

2. تمام موجودات، حوادث و پدیده‌ها مخلوق خداوندند و نظام حاکم بر آنها نیز آفریده اوست. اندازه وجودی هر موجودی و کیفیت رابطه آن با سایر موجودات با قلم تقدیر خداوند نوشته می‌شود و هر رطب و یابس و حرکت کوچک و بزرگی درون همین نظام معنا می‌یابد و خارج از آن نیست.

رزق انسان نیز پدیده‌ای است که نظام و سامانی خاص بر آن حاکم است و هر قبض و بسطی یا افزایش و کاهشی در آن، در چارچوب تقدیرات خداوند محقق می‌شود.

«قانون ارتزاق ما انسانها و یا ما و سایر موجودات زنده و روزی خوار، یک نظام جداگانه‌ای از نظام جاری در اقطار عالم ماده و مشهود ندارد؛ بلکه داخل آن نظام است.» (18)

3. رزق نیز به عنوان یکی از حوادث عالم خلقت و افعال الهی، مشمول عمومات و اطلاقات مذکور است و حد و اندازه ارزاق به دست حق تعالی است.

خداوند با علم کامل و فراگیری که نسبت به بندگان خود دارد، براساس حکمت خود به هر یک از بندگانش رزق ویژه و مخصوصی عطا می‌کند.

همچنین رحمت خاص خداوند به بندگان تقوا پیشه تعلق می‌گیرد و خداوند با رزق خود از جایی که قابل پیش بینی نیست، آنها را از بن بستهای معمول زندگی خارج می‌کند و به سمت هدف متعالی شان امداد می‌رساند:

«وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَی ءٍ قَدْراً»؛ (19) «و هر که از خدا پروا کند، برای او راه خروجی [از گناه و مشکلات] پدید می‌آورد و او را از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد. و هر کس بر خدا توکل کند، او برای وی کافی است. همانا خدا [به ثمر] رساننده امر خویش است. بی تردید خدا برای هر چیزی اندازه‌ای نهاده است.»

4. براساس قاعده کلی «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ (20) «خداوند سرنوشت هیچ قومی [و ملتی] را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.»

هر گونه تغییر قضا و قدر الهی در مورد بندگانش، وابسته به تغییری است که هر یک از آنان در افکار و رفتار خود می‌دهند. این اراده انسان است که سرنوشت خود را رقم می‌زند و تقدیر الهی را به سود و زیان خود تغییر می‌دهد.

البته اراده انسان علت تامه رزق او نیست تا اگر اراده کند، رزقش افزون شود؛ بلکه اراده انسان جزئی از علت تامه و یا یکی از علل ناقصه آن است. دلیل این امر از زبان علامه طباطبایی رحمه الله چنین است:

«سعی و کوشش آدمی و علم و اراده او برای تحصیل رزق، سبب تام به دست آمدن آن نیست وگرنه می‌بایستی همواره و در همه اشخاص این سعی و کاردانی مؤثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند؛ با اینکه به چشم خود می‌بینیم که این طور نیست. بسیار جویندگان هستند که مأیوس بر می‌گردند و بسیار کوشندگان هستند که نتیجه‌ای عایدشان نمی‌گردد. پس معلوم می‌شود غیر از کوشش و کاردانی خود انسان، شرایط و علل زمانی و مکانی دیگری هم مؤثر است و موانع مختلفی هم هست که با اختلاف شرایط، مانع از به نتیجه رسیدن کوششها می‌شوند.

... و این نظام جاری با اینکه یک نظام است و اجزایش با هم تناسب و سازگاری دارند، خود دلالت بر وحدانیت ناظم و مدبّر و مدیرش دارد؛ مدبّر و مدیری که خودش جزء اجزای این عالم نیست... و آن مدبّر، خدای عزّوجل است. بنابراین، خالق عالم، مدبّر آن است و مدبّر آن، رازق آن است و آن همان خدای متعال است.» (21)

بر اساس اصل اولیه و رحمت عام خداوند، همه بندگان از نعمتها و مواهب خدادادی برخوردارند؛ اما در اثر ناسپاسی و تغییر منفی در افکار و رفتار خود و یا در اثر سپاسگزاری و تغییر مثبت در افکار و رفتار خود، خداوند نیز اندازه نعمت خود را تغییر می‌دهد و به تناسب رفتار بندگانش، آن را کاهش یا افزایش می‌دهد:

«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ (22) «این بدان سبب است که خداوند هیچ گاه نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته، تغییر نمی‌دهد؛ مگر اینکه آنچه را در خود دارند، تغییر دهند و خداوند شنوای داناست.»

براساس این آیه شریفه، تغییر نعمت در اثر تغییر اراده انسان پدید می‌آید و این اراده انسان است که در جلب نعمت یا سلب آن، اثر گذار است.

در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که در نظام حاکم بر رزق و روزی انسان که از سوی خالق و رازق هستی طراحی شده است، اراده انسان جزئی از این نظام و در طول اراده حق تعالی است، نه در عرض آن. اراده حق تعالی بر این قرار گرفته است که انسان با اراده خود به کسب روزی بپردازد و امرار معاش کند. بدین لحاظ، اعتقاد به نقش آفرینی و تأثیرگذاری تفکر و تلاش انسان در روزی او، نه تنها شرک و دو گانه بینی نیست، بلکه عین توحید است.

امام خمینی رحمه الله در برابر آنان که معتقدند: «علی رغم آنکه آیات و روایات فراوانی بر ضمانت رزق انسان توسط خداوند تکیه دارند؛ روایات بسیاری نیز انسان را به کار و تلاش امر نموده اند؛ به گونه‌ای که اگر انسان به دنبال روزی خود نباشد، روزی او نخواهد رسید و دعایش مستجاب نخواهد شد.» پاسخ دلنشینی دارند که به عنوان حُسن ختام و نتیجه این بحث به نقل آن می‌پردازیم:

«وجه عدم منافات بین اخبار آن است که پس از طلب نیز، ارزاق و جمیع امور در تحت قدرت حق است.

نه آن است که طلب ما خود مستقل در جلب روزی باشد، بلکه قیام به طلب [روزی] از وظایف عباد است و ترتیب امور و جمع اسبابهای ظاهریه و غیرظاهریه که غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر باری تعالی است.

پس انسان صحیح الیقین و مطّلع بر مجاری امور، باید در عین آنکه از طلب باز نمی‌ماند و آنچه وظایف مقرره عقلیه و شرعیه خود اوست، انجام می‌دهد و به اشتهای کاذب، درِ طلب را به روی خود نمی‌بندد، باز هم همه چیز را از ذات مقدس حق بداند و هیچ موجودی را مؤثر در وجود و کمالات وجود نداند. طالب و طلب و مطلوب از اوست.» (23)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) لسان العرب، ابن منظور، نشر ادب الحوزه، اول، 1405 ق، ج 5، ص 77: «وَ قَدْرُ کُلِّ شَی ءٍ وَ مِقْدارُهُ مِقْیاسُهُ.»

2) همان، ج 15، ص 186.

3) قمر/ 49: «همانا ماهر چیزی را به اندازه آفریدیم.»

4) طلاق/ 3: «بی تردید خدا برای هر چیزی اندازه‌ای نهاده است.»

5) اعلی/ 1-3: «منزه شمار نام پرودگار بلندمرتبه ات را؛ همان خداوندی که آفرید و منظم کرد و همان که اندازه گیری کرد و هدایت نمود.»

6) حجر/ 21: «و هیچ چیز نیست، مگر اینکه خزینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معین نازل نمی‌کنیم.»

7) المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، تحقیق سیدجلال الدین حسینی، دارالکتب الاسلامیة، بی تا، بی جا، ص 243: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ شَیئاً قَدَّرَهُ فَإِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ فَإِذَا قَضَاهُ أَمْضَاهُ.»

8) همان، ص 244: «هُوَ [الْقَدَرُ] اَلْهَنْدَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْبَقَاءُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا شَاءَ شَیئاً أَرَادَهُ وَ إِذَا أَرَادَ قَدَّرَهُ وَ إِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ وَ إِذَا قَضَاهُ أَمْضَاه.»

9) توحید، شیخ صدوق، تحقیق سیدهاشم حسینی طهرانی، قم، جامعه مدرسین، 1387 ق، ص 334: «فَأَمْضَی مَا قَضَی وَ قَضَی مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ کَانَتِ الْمَشِیةُ وَ بِمَشِیتِهِ کَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ کَانَ التَّقْدِیرُ وَ بِتَقْدِیرِهِ کَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ کَانَ الْإِمْضَاءُ فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَی الْمَشِیةِ وَ الْمَشِیةُ ثَانِیةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِیرُ وَاقِعٌ عَلَی الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاء.»

10) وسائل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسة آل البیت علیه السلام لاحیاء التراث، چاپ دوم، 1414 ق، ج 17، ص 57: «ذُکِرَ عِنْدَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَی مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیه.»

11) الاعتقادات فی دین الامامیة، شیخ صدوق، بی جا، بی نا، بی تا، ص 74: «اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَینَا الْخَلْقَ وَ عَلَینَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهُ کَبَرَاءَةِ عِیسَی ابْنِ مَرْیمَ ع مِنَ النَّصَارَی اللَّهُمَّ إِنَّا لَمْ نَدْعُهُمْ إِلَی مَا یزْعُمُونَ فَلَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یقُولُونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا یدَّعُون.»

12) زمر/ 52: «أَ وَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِر.»

13) شوری/ 27: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ ینَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ.»

14) نهج البلاغة، فیض الاسلام، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، خطبه 90: «وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فِیهَا لِیبْتَلِی مَنْ أَرَادَ بِمَیسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِیخْتَبِرَ بِذَلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیهَا وَ فَقِیرِهَا ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا.»

15) وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 17، ص 49: «اعْلَمُوا عِلْماً یقِیناً أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ یجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جُهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مَکَایدُهُ أَنْ یسْبِقَ مَا سَمَّی لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یخْلُ مِنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یبْلُغَ مَا سَمَّی لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِیراً بِحَذْقِهِ وَ لَنْ ینْقُصَ امْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ... أَیهَا النَّاسُ إِنَّ السِّبَاعَ هِمَّتُهَا التَّعَدِّی وَ إِنَّ الْبَهَائِمَ هِمَّتُهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هِمَّتُهُنَّ الرِّجَالُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ خَائِفُونَ وَجِلُونَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکُمْ مِنْهُم.»

16) طلاق/ 2-3.»هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند برایش راه خروج [از مشکلات] قرار می‌دهد و از جایی که به حساب نمی‌آورد روزیش را می‌دهد.»

17) وسائل الشیعة، ج 17، ص 27: «عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَقْبَلَ عَلَی الْعِبَادَةِ وَ تَرَکَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَیحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِکَ الطَّلَبِ لَا یسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمَّا نَزَلَتْ «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ» أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَی الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ کُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِی صلی الله علیه وآله فَأَرْسَلَ إِلَیهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَکُمْ عَلَی مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ تُکُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَی الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یسْتَجَبْ لَهُ عَلَیکُمْ بِالطَّلَبِ.»

18) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج 17، ص 417.

19) طلاق/2-3.

20) رعد/11.

21) المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 417.

22) انفال/53.

23) شرح چهل حدیث، امام خمینی رحمه الله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، چاپ دهم، 1385 ش، ص 560

[ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

نام گذاری دختران با الهام از نامهای نمونه

پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:

یکی از حقوقی که فرزند دارد این است که نام نیکو و زیبا برای او انتخاب شود. (1)

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

اگر نام دختر را «فاطمه» گذاشتی، به او حرف بد نزن و وی را نفرین نکن و او را کتک نزن. (2)

اما کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

در خانه‌ای که نام «فاطمه» باشد، سختی و تنگدستی وارد نمی‌شود. (3)

با نام تو دل چه با صفا می‌گردد                                            با مهر تو دل زغم رها می‌گردد

باشی تو کلید راز هستی، زهرا                                             با نام تو قفل بسته وا می‌گردد

به مناسبت ایام ولادت بانوی دو عالم، حضرت زهرا علیهاالسلام به برخی از نامها که برای نامگذاری دختران مسلمان مناسب ترند اشاره می‌کنیم:

نامهای زهرایی

چهل نام و لقب مربوط به حضرت زهرا علیهاالسلام که از آیات، روایات، زیارات وادعیه برگرفته شده اند و شایسته و نیکوست که در نامگذاری دختران از آنها استفاده شود، به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:

1. اِنسیه؛ 2. بتول؛ 3. حانیه؛ 4. حبیبه؛ 5. حَورا؛ 6. حوریه؛ 7. راضیه؛ 8. راکعه؛ 9. رضیه؛ 10. ریحانه؛ 11. زکیه؛ 12. زهرا؛ 13. زهره؛ 14. ساجده؛ 15. شفیعه؛ 16. شهلا؛ 17. شهیده؛ 18. صابره؛ 19. صدیقه؛ 20. طاهره؛ 21. طیبه؛ 22. عذرا؛ 23. عزیزه؛ 24. فائزه؛ 25. فاطمه؛ 26. کریمه؛ 27. کوثر؛ 28. کوکب؛ 29. مبارکه؛ 30. مُبَشّره؛ 31. محبوبه؛ 32. مُحَدّثه؛ 33. مرضیه؛ 34. مِشکات؛ 35. مُطَهَّره؛ 36. معصومه؛ 37. منصوره؛ 38. منیره؛ 39. مهدیه؛ 40. وجیهه.

نامهای دیگر

چهل نام دیگر از زنان نمونه که از آنها نیز می‌توان برای نامگذاری دختران استفاده کرد، به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:

1. آسیه (پرورش دهنده حضرت موسی علیه السلام)

2. آمنه (مادر پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

3. اَسماء (همسر حضرت جعفر طیار علیه السلام)

4.‌ام البنین (مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام)

5. انیسه (خواهر رضاعی پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

6. بلقیس (همسر حضرت سلیمان علیه السلام)

7. جمیله (همسر حنظله از شهدای اسلام)

8. حدیثه (نام مادر امام حسن عسکری علیه السلام)

9. حکیمه (دختر امام جواد علیه السلام)

10. حلیمه (دایه پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

11. حمیده (مادر امام کاظم علیه السلام)

12. حوّا (همسر حضرت آدم علیه السلام)

13. خدیجه (همسر پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

14. رباب (مادر حضرت علی اصغر علیه السلام)

15. رقیه (دختر امام حسین علیه السلام)

16. زینب (دختر حضرت علی علیه السلام)

17. ساره [سارا] (مادر حضرت اسحاق علیه السلام)

18. سبیکه (مادر امام جواد علیه السلام)

19. سکینه (دختر امام حسین علیه السلام)

20. سمانه (مادر امام هادی علیه السلام)

21. سُمَیه (نخستین زن شهید در اسلام)

22. سوده (همسر پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

23. سوسن (نام دیگر مادر امام حسن عسکری علیه السلام)

24. شهربانو (مادر امام سجاد علیه السلام)

25. شیما (خواهر رضاعی پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

26. صفورا (همسر حضرت موسی علیه السلام)

27. صَفیه (عمه پیامبر عزیز اسلام علیه السلام)

28. عاتکه (عمه پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

29. علیه (دختر امام سجاد علیه السلام)

30. فضّه (کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام)

31.‌ام کلثوم (دختر حضرت علی علیه السلام)

32. لیلا (مادر حضرت علی اکبر علیه السلام)

33. مریم (مادر حضرت عیسی علیه السلام)

34. ملیکه (نام مادر امام زمان علیه السلام)

35. نجمه (مادر امام رضا علیه السلام)

36. نرجس [نرگس] (نام دیگر مادر امام زمان علیه السلام)

37. نسیبه (از زنان نمونه صدر اسلام)

38. نفیسه (عروس امام صادق علیه السلام)

39. هاجر (مادر حضرت اسماعیل علیه السلام)

40. هاله (خواهر حضرت خدیجه علیه السلام)

میلاد کوثر سبز خدا، گُل محمدی رسول اللّه، مینوی مینای علی مرتضی، یاس نیلی عصمت: زهرا علیهاالسلام، بر همگان فرخنده باد!!

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. وسائل الشیعه، ج15، ص123.

2. کافی، ج6، ص49.

3. همان، ص19.

[ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

فلسفه وحکمت نماز

نماز، از مهم‌ترین اعمال دینی است که اگر خداوند بپذیرد، عبادات دیگر هم قبول و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم رد می‌شود.

اگر انسان، در هر شبانه روز، پنج نوبت در نهر آبی بدنش را شستشو کند، چرک در بدنش نمی‌ماند، نمازهای پنج‌گانه هم، به همین صورت، انسان را از گناهان پاک می‌کنند.

در اسلام، نماز پس از اصول دین از مهم‌ترین واجبات و اولین رکن از ارکان پنج‌گانة شریعت محسوب می‌شود. اصل آن در ابتدای بعثت در مکّه بر پیامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نازل شد و کیفیّت و چگونگی آن، چنان که معهود و متعارف است در شب معراج، نازل شده است. آیة 78 سورة اسراء، وجوب نمازهای پنج‌گانه و وقت آنها را بیان می‌کند. (1)

قرآن کریم، نماز را پس از ایمان به خدا مطرح کرده است تا اهمیّت موضوع، به وضوح آشکار شود؛ برای نمونه به این آیات توجه کنید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ... .‌» (2) «قُلْ لِعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ...» (3) همچنین در جای دیگر می‌فرماید: «إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ... .‌» (4)

همچنین خداوند، نماز را برای اصلاح جامعه لازم می‌داند. (5) انسان را به کمک گرفتن از صبر و نماز فرا می‌خواند (6) و نماز را یاد خویش معرفی می‌فرماید: (7) و می‌فرماید: که با یاد اوست که دلها آرام و قرار می‌یابد. (8)

خداوند در آیات دیگری نماز را بازدارنده از زشتی و گناه معرفی می‌کند و می‌فرماید: «اِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»؛ (9) «به تحقیق که نماز [انسان را] از کارهای ناشایست و زشت باز می‌دارد‌»

دیل کارنگی، دانشمند معروف غربی دربارة نماز چنین می‌گوید:

«هنگامی که کارهای سنگین، قوای ما را از بین می‌برد و اندوهها هر نوع اراده‌ای را از ما سلب می‌کند، بیش‌تر اوقات که درهای امید به روی ما بسته می‌شود، به سوی خدا روی می‌‌آوریم؛ ولی اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدی بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیلة خواندن نماز، دعا و به جا آوردن حمد و ثنای خداوند، قوای خود را تجدید نکنیم؟» (10)

همچنین «ماهاتما گاندی» رهبر بزرگ و رهایی‌بخش هند از استعمار انگلیس در کتاب «همة مردم برابرند» می‌آورد: «دعا و نماز، زندگی مرا نجات داده است. من بدون آنها مدّتها پیش دیوانه شده بودم.

من در تجارت و زندگی عمومی و خصوصی خود تلخ‌کامیهای بسیار سختی داشته‌ام که مرا ناامید می‌ساخت و اگر توانسته‌ام بر این ناامیدیها چیره شوم، به سبب دعا و نمازهایم بوده است.

اغلب، خود را در وضع و حالی می‌یافتم که احتمالاً بدون دعا و نماز نمی‌توانستم شادمان باشم. هر چه زمان می‌گذشت، اعتقاد من به خدا بیش‌تر می‌شد و نیاز من به دعا و نماز افزایش می‌یافت و صورتی مقاومت‌ناپذیر به خود می‌گرفت. بدون آن، زندگی سرد و تهی بود. به همان اندازه که غذا برای بدن لازم است، دعا و نماز نیز برای روح ضرورت دارد.

در واقع، آن قدر که دعا و نماز برای روح لازم است، غذا برای بدن ضرورت ندارد. مردمی را دیده‌ام که حسرت آرامش مرا داشته‌اند‌» (11)

حکمت وجوب نماز

هشام بن الحکم، چنین نقل می‌کند: «دربارة حکمت وجوب نماز از حضرت امام صادق‏علیه‏السلام سؤال کردم و به محضرش عرض کردم چگونه خداوند، نماز را واجب ساخته است با اینکه این عبادت، مردم را از برآوردن نیازمندیهایشان بازمی‌دارد و بدنهایشان را به رنج می‌‌اندازد؟!»

حضرت فرمود: «در آن، اسرار و عللی است. توضیح آن، این است که اگر مردم به حال خود واگذارده شده بودند و فقط کتاب خدا در دستشان باقی می‌ماند، حالشان همچون حال مردمان اوّل می‌شد؛ زیرا آنها دین را اخذ کردند و مردمانی را هم به کیش و آیین خود فرا خواندند و با آنها به مقاتله نیز پرداختند؛ ولی پس از رفتن از این دنیا، اسمشان از یادها رفت. خداوند تبارک و تعالی اراده کرده است که دین، آیین و امر محمد‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فراموش نشود و بدین سبب، نماز را بر امتش واجب کرد.

مردم در این نماز، هر روز، پنج بار با صدای بلند نام پیامبر را می‌برند و با انجام افعال نماز، خدا را عبادت می‌کنند. بدین ترتیب از آن حضرت غافل نمی‌شوند و وی را فراموش نمی‌کنند و در نتیجه ذکر او کهنه نمی‌شود‌» (12)

همچنین امام رضا‏علیه‏السلام در پاسخ به رمز واجب شدن نماز، چنین مرقوم فرموده است: «علت واجب شدن نماز امور ذیل است: اقرار به ربوبیت حق عزوجل و خلع انداد و اضداد، ایستادن در مقابل جبار جل جلاله با حالتی خوار و نیازمندانه، خضوع و اعتراف به گناه و درخواست عفو از آنها، گذاردن صورت در هر روز، پنج بار روی خاک برای تعظیم و بزرگداشت حق عزوجل، متذکر خدا بودن و فراموش نکردن او، خاشع و خاضع بودن در مقابل حضرتش، راغب و طالب بودن در زیادی دین و دنیا، انزجار از غیر خدا و ‌مداومت به ذکر حق عزوجل در شب و روز تا بدین ترتیب، بنده؛ سید، سرور، مدبر و خالق خود را فراموش نکرده و طغیان نکند. فایدة به یاد پروردگار بودن، آن است که شخص، از معاصی منزجر می‌شود و از انواع فساد کناره می‌گیرد‌» (13)

مراتب نماز

به راستی چرا نماز برخلاف این همه وصفها در زندگی بسیاری از نمازگزاران تأثیری نمی‌گذارد؟ مسیر زندگانی آنها را به سوی کمال و سعادت، تصحیح نمی‌کند و به سوی خوشبختی و آرامش هدایتشان نمی‌کند؟

حقیقت، آن است که نماز، مراتب و مراحل مختلفی دارد که هر مرتبه، مشخّصاتی دارد. به معنای دیگر، هر نمازی، مصداق تعاریف و وصفهای قرآنی و احادیث قرار نمی‌گیرد.

پیامبر اسلام‏صلی‏الله‏علیه‏وآله دربارة تفاوت نماز چنین می‌فرماید: «دو مَرد از یک امت به نماز می‌ایستند که رکوع و سجودشان یکی است و حال آنکه میان نماز این و نماز آن، تفاوت از زمین تا آسمان باشد‌» (14)

هر کس می‌خواهد بداند نمازش پذیرفته شده است یا خیر، باید بنگرد که نماز، او را از زشتیها باز می‌دارد یا خیر؟! پس بداند که به میزان بازدارندگی وی از گناه، نمازش پذیرفته شده است.

نماز و حرکات ورزشی

نماز، افزون بر آنکه یاد خداست و ارتباط عبد با معبود را برقرار می‌کند، شامل حرکاتی است، مثل: ایستادن، خم شدن (رکوع) و به خاک افتادن (سجده).

یکی از نویسندگان از این حرکات نماز استفاده می‌کند و نوعی اعجاز علمی را یادآور می‌شود؛ چرا که این حرکات، باعث جلوگیری از بیماریهایی در انسان می‌شود و در حقیقت در حکم ورزش صبحگاهی، شامگاهی و نیمه‌روزی است.

وی در این‌باره می‌گوید که حرکات اجباری در نمازهای شبانه روز، 119 عدد است و آن حرکات از بیماریهایی نظیر: «دوالی الساقین» از طریق حرکت سریع‌تر خون و تقویت دیواره‌های پا جلوگیری می‌کند و این مطلب را از طریق رسم شکلها و عکسهای متعددی اثبات می‌کند (15) و آن را «معجزة‌الصلوة فی الوقایه من مرض دوالی الساقین» می‌نامد. (16)

برخی نویسندگان مثل محمد سامی محمدعلی نیز دربارة آثار تمرینی ورزش نماز سخن گفته‌ و تحریک عضلات بدن، نشاط قلب، گردش خون، تقویت عضلات رگها و تقویت مغز را از آثار آن شمرده‌اند. (17)

خشوع در نماز، سبب تمرکز حواس

دکتر دیاب و دکتر قرقوز با ذکر آیة 2 سورة مؤمنون؛ «اَلَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُون» خشوع را وسیله‌ای برای رشد قدرت تمرکز حواس در انسان معرفی می‌کنند که می‌توان از آن در تمام مراحل زندگی بهره برد. (18)

ابوحامد می‌گوید که ایستادن در حال اعتدال، عبارت است از: ایستادن با جسم و روح در مقابل خدا. پس باید سر (بالاترین عضو بدن) افتاده باشد و افکندن سر باید نشانة اجبار قلب بر تواضع در مقابل خدا و دوری‌اش از تکبر و ریاست طلبی باشد.

در اینجا به یاد داشته باش که ایستادن در مقابل خدا، هراس از برخورد با صحنة قیامت را به تو تمرین خواهد داد.

در همین حال، بدان که در مقابل خدای تعالی ایستاده‌ای و او بر حال تو آگاه است. پس اگر نمی‌توانی به کنه جلالش پی ببری، دست‌کم، آن‌گونه بایست که گویی در برابر پادشاهی ایستاده‌ای.

بهتر از آن، این است که در تمام حال قیام، چنین فرض کنی که دو چشم، تو را زیر نظر دارد و تو دوست داری که نزد او به نیکی شناخته شوی.

در این صورت، اعضای بدنت، سکون و آرامش یافته، خاشع می‌شوند تا مبادا آن شخص که بنده‌ای بیش نیست، تو را متهم کند که در نمازت خشوع نداری.

وقتی چنین خواهشی را در خود یافتی که اگر بنده‌ای حاضر باشد، تو در حال نماز میل به خشوع داری، وقت آن است که نفست را سرزنش کنی و به او بگویی: «آیا از گستاخی‌ات به خدا حیا نمی‌کنی که دوستی و معرفت وی را مدعی هستی و این‌گونه به یکی از بندگانش اهمیت می‌دهی؟ آیا از مردم می‌ترسی و از خدا نمی‌ترسی؛ در حالی که شایسته‌تر است که از خدا بترسی؟»

در نهایت با محاسبات است که می‌توانی نفس سرکش را به بندگی و خشوع بکشی و او را از مهلکة غرور، و گستاخی و بی‌توجهی برهانی. روزی از نبی اکرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله پرسیدند: «حیا از خدا چگونه است؟» فرمود: «از خدا شرم کنید، همچنان که از یک دوست یا خویشاوند صالح شرم می‌کنید‌» (19)

برخی از حکمتهای بهداشتی اجزاء‌ نماز

در میان اجزاء نماز، مواردی که با مبحث بهداشت مرتبط هستند، عبارتند از:

1. قیام

قیام به شرط راست بودن ستون فقرات در نماز برای کسانی که توانایی آن را دارند، از ارکان نماز است.

قیام، تمرینی برای استقرار ستون فقرات و مهره‌های آن است و تغییرات هورمونی معناداری را در بدن ایجاد می‌کند. در حالت قیام، سیستم عصبی سمپاتیک برای افزایش فشار خون، «کاتکول آمینها» را ترشح می‌کند و میزان «رنین» در خون افزایش می‌یابد. تجمع خون در اندامهای تحتانی و کاهش بازگشت وریدی قلب و حجم ضربه‌ای آن تا 40%، از تأثیرات قیامِ بدون حرکت است. (20)

2. رکوع

رکوع، خم‌شدن در برابر عظمت خداوند و اظهار بندگی و طاعت است. در رکوع تا حدی خم می‌شویم که دستها به زانو برسد و گردن را می‌کشیم؛ یعنی آماده‌ایم که سر را در راهت بدهیم.

خم می‌شویم، یعنی کبریایی تو ما را به تعظیم وا می‌دارد و در برابر بزرگی و بی‌همتایی تو، سرو قامتمان می‌شکند. رکوع، ادب عابد است و سجود، قرب او. کسانی به خدا نزدیک‌تر می‌شوند که در اظهار ادب، کوتاهی نکرده باشند. (21)

رکوع حضرت علی‏علیه‏السلام آن قدر طولانی بود که عرق از ساق پای او جاری و زیر قدمهای مبارکش، تر می‌شد. (22)

شخصی به محضر امیرمؤمنان‏علیه‏السلام عرض کرد: «ای پسر عمِّ بهترین مخلوق خدا! معنای بلند کردن دو دست در تکبیر اول چیست؟» حضرت فرمود: «معنای آن، الله اکبر، و معنای الله اکبر، آن است که خدا، واحد و اَحَدی است که هیچ چیز مانندش نیست و با هیچ چیز قیاس، و با اشیا و اجناس مشتبه و با حواس درک نمی‌شود‌»

آن شخص عرضه داشت: «اینکه گردن را در وقت رکوع می‌کشند، چه معنایی دارد؟»

حضرت فرمود: «تأویلش آن است که: «آمَنتُ بِوَحدانِیَّتِکَ وَ لَو ضَرَبْتَ عُنُقِی؛ (23) به وحدانیت تو ایمان آورده‌ام، اگر چه گردن مرا بزنی‌»

رکوع، فعالیتی است که در جریان آن، عضلات پشت و عضلات پسین و پیشین منقبض شده، عضلات ناحیة ‌پشتی گردن، انبساط و آرامش می‌یابند. (24)

رکوع در تقویت عضلات دیوارة شکم بسیار مفید و در جمع کردن معده و کمک به هضم غذا مؤثر است. در این وضعیت، فشار سیاهرگی افزایش یافته، تغییرات هورمونی مسلم و محسوسی رخ می‌دهد که مشابه وقایع هورمونی سجده است. (25)

3. سجده

سجده جز برای خدا، جایز نیست و اگر بنده‌ای به امر خدا، بر کسی یا چیزی سجده کرده است (26) و نیز اگر فرشتگان، بر آدم سجده کردند، (27) در واقع، سجود در برابر خدا و اطاعت امر اوست.

سجده، تذلل و اظهار کوچکی و خاکساری در برابر خداست؛ مگر نه اینکه همة آفرینش، در پیشگاه امر و عظمت او ساجدند؟ مگر نه اینکه هرچه در آسمانها و زمین است و عده‌ای فراوان از مردم برای خدا سجده می‌کنند؟ (28)

چرا ما همسو با همة کائنات، بر خدا سجده نکنیم. در سجده، تسبیح خدا می‌گوییم و او را از هر نقص بشری و از هر آنچه به ذهن آید و تصور شود، منزه و مبرّا می‌دانیم.

سجده، عالی‌ترین درجة عبودیت است. سجده بر زمین و آنچه از زمین است، صحیح است و بر خوراکیها و پوشاکیها و جواهرات، حرام است. سجده، رمز بندگی است، پس باید همراه تذلّل، فروتنی، شکسته‌دلی و شکسته نفسی باشد و اگر با اشک چشم همراه بود، چه بهتر! همچنین اگر طولانی بود فضیلتش بیش‌تر است.

امام سجاد‏علیه‏السلام که زینت ساجدان و فخر عابدان بود، در سجده، آن‌چنان با توجه، نام خدا را تکرار می‌کرد که وقتی سر بر می‌داشت، بدن مبارکش غرق عرق بود. (29)

ابراهیم خلیل‏علیه‏السلام بر اثر سجده‌های طولانی به مقام «خلیل اللهی» رسید. (30)

خداوند متعال، یاران رسول خود را چنین معرفی می‌کند: «... تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا...»؛ (31) «آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل خدا و خشنودی او را می‌طلبند...»

پیامبر خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «أَکْثِرِ السُّجُودَ فَإِنَّهُ یَحُطُّ الذُّنُوبَ کَمَا تَحُطُّ الرِّیحُ وَرَقَ الشَّجَرِ؛ (32) زیاد سجده کن؛ زیرا سجدة بسیار، گناهان را می‌ریزد؛ آن‌گونه که باد، برگ درختان را می‌ریزد‌»

هشام بن حکم، از حضرت ابی الحسن موسی‏علیه‏السلام روایت می‌کند که به محضر مبارکش عرض کردم: «چرا در ابتدای نماز، گفتن هفت تکبیر افضل است و چرا در رکوع، سبحان ربی العظیم و بحمده و در سجود، سبحان ربی الاعلی و بحمده می‌گویند؟»

آن حضرت فرمود: «ای هشام! خداوند تبارک و تعالی،‌آسمانها را هفت طبقه و زمین را نیز هفت طبقه آفرید و حجابها را هفت تا قرار داد و زمانی که نبی مکرّمش را سیر داد و آن حضرت به قرب پروردگارش رسید، حجابی از حجابها را برایش برداشت.

سپس رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله تکبیر گفت و کلماتی را فرمود که در افتتاح نماز می‌گویند. وقتی حجاب دوّم را برایش کنار زد، حضرت تکبیر گفت و پیوسته امر به همین منوال صورت می‌گرفت تا هفت حجاب، کنار زده شدند و آن جناب، هفت تکبیر گفت و به همین سبب در افتتاح نماز، هفت تکبیر مستحب شد. وقتی حضرتش متذکر عظمت پروردگار شد، شانه‌هایش لرزید. پس بر سر زانو تکیه کرد و عرضه داشت: «سبحان ربی العظیم و بحمده» و وقتی از رکوع سر برداشت و ایستاد، به نقطه‌ای بالاتر از مکان قبلی نظر افکند. پس به خاک افتاد و صورت بر زمین نهاد و عرضه داشت: «سبحان ربی الاعلی و بحمده‌» وقتی آن حضرت، این ذکر را هفت بار گفت، رعب از وی برطرف، و آرام شد. به همین سبب، گفتن این اذکار به عدد هفت بار سنّت شد‌» (33)

بدون شک، انجام حداقل 34 سجده در طول شبانه روز، فعالیتی بسیار مفید در بهبود دردهای کمر، ستون فقرات، تصلب مفاصل، ساییدگی مهره‌ها و لغزش غضروفها است. تأثیرات مفید سجده‌ها بر قلب، گردش خون، دستگاه تنفس، دستگاه گوارش و کبد، مورد تأیید رشته‌های مختلف پزشکی است. (34)

در حالت سجده، اثرات نیروی ثقل بر گردش خون خنثی شده، فشار سیاهرگی مرکزی افزایش می‌یابد. در نتیجه، فعالیت اعصاب سمپاتیک و ترشح هورمونهای «زنین آنژیوتنسینII» و «اپی نفرین» کاهش می‌یابد و بر ترشح «ANP» سلولهای کششی دهلیزی افزوده می‌شود. ANP اثرات عروقی هورمونهای فوق را از بین می‌برد و باعث اتساع عروق و کاهش فشار خون می‌شود. (35)

4. تشهد

در پایان هر دو رکعت و در رکعت پایانی هر نماز، باید نشست و به یکتایی خدا و رسالت پیامبر گواهی داد. آن‌گاه باید بر رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله صلوات و درود فرستاد.

تکرار شعارها و محتواهای اعتقادی، برای تداوم این بینش و استوار ماندن در راه صحیح است.

همچنین این کار، تجدید بیعت با خدا و رسول و اقرار به نبوت نبی اکرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله است. شهادت به بندگی آن حضرت قبل از رسالتش، این را می‌رساند که بندگی، برتر از آن صفت دیگر است و چون رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله، بنده است، به رسالت، برگزیده شده است و رسالت او در عبودیتش ریشه دارد.

پس از ذکر این دو شهادت، صلوات بر پیامبر و آل او، از واجبات است و آنکه این تحیّت و درود را نفرستد، نمازش باطل است.

خداوند در قرآن به مؤمنان، فرمان می‌دهد که بر پیامبر، صلوات و سلام بفرستید. از آن حضرت پرسیدند: «چگونه صلوات بفرستیم؟» فرمود: «بگویید: "اللهم صل علی محمّدٍ و علی آل محمد."»

ذکر صلوات بر پیامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله و خاندانش‏علیهم‏السلام، پس از ذکر «شهادتین» که رمز اسلام است، بیانگرِ نبودنِ جدایی، میان این دو است. طبق احادیثی که از رسول اکرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نقل شده است، صلواتهای ما به آن حضرت می‌رسد و این صلواتها در قیامت، نوری می‌شود و راه انسان را روشن می‌کند. (36)

وی فرمود:

«هر که هنگام شنیدن نام من بر من صلوات نفرستد، بخیل است‌» (37)

در تشهد، تحریک کامل ماهیچه‌ها و مفاصل باسن، ران، ساق پا، زانو، پا و قوزکهای پا از فواید تشهد است. در نشستن به حالت «تَوَرُّک»، (38) افزون بر موارد ذکر شده، عضلات و مفاصل کمر نیز به فعالیت وادار می‌شوند. نشستن در حالت جلوس، یکی از بهترین تمرینات برای پیشگیری از واریس است. (39)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»؛ «نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) بر پادار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ چرا که قرآن فجر،‌ مشهود (فرشتگان شب و روز] است.»

(2). بقره/3: «آن کسانی که به جهان غیب ایمان آورند ‌و نماز به پا دارند...  .»

(3). ابراهیم/31: «ای رسول ما! به آن بندگان من که ایمان آوردند بگو نماز به پا دارند...  .»

(4). توبه/18: «منحصراً تعمیر مساجد خدا به دست کسانی است که به خدا و روز قیامت ایمان آوردند و نماز به پا دارند...  .»

(5). اعراف/17

(6). بقره/ 42 و 45.

(7). طه/14.

(8). رعد/28.

(9). عنکبوت/45.

(10). آیین زندگی، دیل کارنگی، ترجمه جهانگیر افخمی، انتشارات امیر کبیر، دهم، 1344، ص 216.

(11). چرا نماز بخوانیم، امیر رجبی، ستاد اقامه نماز، اول، 1379ش، ص 132، به نقل از: همه مردم برابرند، مهاتما گاندی، ص 106 و‌107.

(12). علل الشرایع، ج 2، ص 49.

(13). علل الشرایع، ج 2، ص 49 و 50.

(14). بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج 81، ص 249: «إِنَّ الرَّجُلَیْنِ مِنْ أُمَّتِی یَقُومَانِ فِی الصَّلَاةِ وَ رُکُوعُهُمَا وَ سُجُودُهُمَا وَاحِدٌ وَ إِنَّ مَا بَیْنَ صَلَاتَیْهِمَا مِثْلُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.»

(15). ر.ک: الاعجاز العلمی فی القرآن، محمد السید ارناؤوط، مکتبة مدبولی ، ص 92 ـ 97.

(16). به نظر می‌رسد مقصود ایشان از «دوالی الساقین» همان «واریس» پا باشد که رگها از ساق و پشت پا بیرون می‌زند.

(17). ر.ک: الاعجاز العلمی فی القرآن، محمد سامی محمدعلی ، دَارُ‌المحبَّه، ص 164.

(18). قرآن و طب، ص 66.

(19). ترجمه کتاب الاخلاق، سید عبدالله شبّر، ترجمه: محمد رضا جباران، هجرت، چهارم، ص72.

(20). ایمونولوژی ادیان، ناصر محمدی شیرمحله، تهران، سامه، 1376 ش، ص 9.

(21). بحارالانوار، ج 82، ص 108. ‌امام صادق‏علیه‏السلام: « وَ فِی الرُّکُوعِ أَدَبٌ وَ فِی السُّجُودِ قُرْبٌ وَ مَنْ لَایُحْسِنُ الْأَدَبَ لَا یَصْلُحُ لِلْقُرْب‏؛ در رکوع، ادب و در سجده، قُرب است و هر کس ادب را نیکو بجا نیاورد شایستگی تقرّب را ندارد.»

(22). همان، ص 110. عن ابی عبدالله‏علیه‏السلام قال: «کَانَ عَلِیٌّ یَرْکَعُ فَیَسِیلُ عَرَقُهُ حَتَّى یَطَأَ فِی عَرَقِهِ مِنْ طُولِ قِیَامِه؛ علی‏علیه‏السلام، هنگام رکوع، آنقدر می‌ایستاد که عرقش جاری و در زیر پایش می‌ریخت.»

(23). علل الشرایع، ج 2، ص 59.

(24). الطب الاسلامی بین العقیده و الابداع، سالم مختار، بیروت، موسسه المعارف، 1988 م، ص243.

(25). ایمونولوژی ادیان، ص 15.

(26). یوسف/100: مانند سجده والدین و برادران یوسف در مقابل وی: «وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَ...»؛ «و پدر و مادرش را بر تخت و عرش بالا برد و آنها برای او به سجده افتادند... .»

(27). بقره/34: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»؛ «و هنگامی که به ملائکه گفتیم:‌برای آدم سجده کنید! پس به سجده افتادند؛ مگر ابلیس که مخالفت کرد و تکبر نمود و از کافران بود.»

(28). حج/18: «اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ...»؛ «آیا نمی‌بینی که هر آنچه در آسمانها و در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درخت و جانوران و بسیاری از مردم،‌ برای خدا سجده می‌کنند.»

(29). بحارالانوار، ج 82، ص 137: عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ ‏علیه‏السلام قَالَ: «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ‏علیه‏السلام إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ فَإِذَا سَجَدَ لَمْ یَرْفَعْ رَأْسَهُ حَتَّى یَرْفَضَّ عَرَقا؛ امام صادق‏علیه‏السلام می‌فرماید: علی بن حسین‏علیهماالسلام وقتی برای نماز می‌ایستاد، رنگ (صورتش] تغییر می‌کرد و وقتی به سجده می‌رفت، وقتی سر بر می‌داشت که غرق در عرق بود.»

(30). مستدرک الوسائل، ج 4، ص 470: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا قَالَ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ؛ چرا خداوند ابراهیم را خلیل خود گرفت؛ فرمود: به خاطر زیاد سجده کردن به زمین.»

(31). فتح/29.

(32). بحار الانوار، ج82، ص162.

(33). علل الشرایع، ج 2، ص 91.

(34). الطب الاسلامی بین العقیده و الابداع، ص‌244 ـ 246.

(35). ایمونولوژی ادیان، ص 13.

(36). بحار الانوار، ج 91، ص 64: قَالَ النّبی‏صلی‏الله‏علیه‏وآله «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَأْسِهِ نُوراً وَ عَلَى یَمِینِهِ نُوراً وَ عَلَى شِمَالِهِ نُوراً وَ عَلَى فَوْقِهِ نُوراً وَ عَلَى تَحْتِهِ نُوراً وَ فِی جَمِیعِ أَعْضَائِهِ نُوراً؛ هر کس یک بار بر من صلوات  بفرستد، خداوند متعال در روز قیامت بر سرش و سمت راستش و چپش و بالای سرش و پائین پایش و در تمام اعضائش،‌ نوری می‌آفریند.»

(37). وسائل الشیعه، ج 7،‌ص 204: «البَخیلُ حَقاً مَنْ ذُکِرْتُ عِندَهُ فَلَم یُصَلِّ ‌عَلَیّ؛ بخیل واقعی کسی است که نام من را بشنود و بر من صلوات نفرستد.»

(38). تورک مانند افتراش است، با این تفاوت که شخص، پای چپ را از زیر ساق پای راست خارج، بر باسن چپ تکیه می‌زند.

(39). الطب الاسلامی بین العقیده و الابداع، ص246.

[ جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

موسیقی از دیدگاه مراجع تقلید

موسیقی از منظر امام خمینی رحمه الله (1)

«موسیقی از اموری است که البته هر کس به حسب طبع خوشش می‌آید لیکن انسان را از جدیت بیرون می‌برد و به یک موجود هزل و بیهوده [تبدیل می‌کند.] موسیقی فکر انسان را طوری می‌کند که دیگر نتواند در غیر محیط موسیقی و شهوات و اموری که مربوط به موسیقی است، فکر بکند.‌»

موسیقی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی

«موسیقی اگر انسان را از یاد خدا و معنویت غافل کند و به ابتذال، گناه و بیکارگی بکشاند، حرام است.‌»

مقام معظم رهبری در پاسخ به سؤالی فرمودند: «این که ما بگوییم موسیقی بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگی است، نه، من به این معتقد نیستم که موسیقی یک چنین کششی داشته باشد.

بهتر است بگوییم موسیقی یکی از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی است. بله، یکی از راه هاست. البته با شرایطی می‌تواند باشد امّا این را، بهترین راه نمی‌دانم.

ببینید، در مورد موسیقی دو حرف وجود دارد: یکی این که ببینیم، اساسا مشخصه‌های موسیقی حلال و حرام چیست و دیگر این که بیاییم، در مصداق، مرزهایی را مشخص کنیم تا جوانان بدانند که این یکی حرام و این یکی حلال است.

البته این دومی کار آسانی نیست، کار دشواری است. که انسان از این اجراهای موسیقی‌های گوناگون ـ موسیقی خارجی، موسیقی ایرانی هم با انواع و اقسامش، با کلام، بی کلام ـ بخواهد، یکی یکی این‌ها را مشخص کند اما مشخصه‌های کلی یی دارد که آن را می‌شود، گفت.

البته من هم در جاهایی به بعضی از اشخاصی که دست اندر کار بودند، آنچه را که می‌توانستم و می‌دانستم، گفته‌ام. حالا هم مختصری برای شما عرض می‌کنم. ببینید. موسیقی اگر انسان را به بیکارگی و ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیت‌های زندگی و امثال این‌ها بکشاند، این موسیقی، موسیقی حلال نیست، موسیقی حرام است.

موسیقی اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقی حرام است.

موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوترانی تشویق کند، این موسیقی حرام است.

نظر اسلام این است.

موسیقی اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن وقت حرام نیست. این‌هایی را که من گفتم، بعضی از آن‌ها در موسیقی بی کلام و در سازهاست، بعضی هم حتّی در کلمات است.

یعنی ممکن است فرضا یک موسیقی سادۀ بی ضرری را اجرا کنند لیکن شعری که در این موسیقی خوانده می‌شود، شعر گمراه کننده یی باشد. شعر تشویق کنندۀ به بی بندوباری، به ولنگاری، به شهوترانی، به غفلت و این طور چیزها باشد، آن وقت حرام می‌شود.

بنابراین، آن چیزی که شاخص حرمت و حلّیت در موسیقی است ـ نظر شریف امام رحمه الله هم در اواخر حیات مبارکشان که آن نظریه را در باب موسیقی دادند، اشاره به همین مطلب بود ـ این است.

موسیقی لهوی داریم. ممکن است موسیقی ـ به اصطلاح فقهی‌اش ـ موسیقی لهوی باشد. لهو یعنی، غفلت یعنی، دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت دور شدن از واقعیت‌های زندگی، دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بندوباری این موسیقی می‌شود حرام.

اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود، فرقی نمی‌کند. شما می‌گویید زبان بین المللی. آن موسیقی یی که به قول خود شما مرزها را در نوردیده و در جاهایی پخش شده، آیا این لزوما موسیقی خوبی است؟ صرف این که یک موسیقی از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلاً کشورهای مختلف برود و یک عده طرفدار پیدا کند، مگر دلیل خوب بودن موسیقی است؟ نه، به هیچ وجه.

ممکن است یک موسیقی یی باشد که به شهوترانی و نشاط‌های شهوی جوانی تحریک می‌کند، طبیعی است که یک مشت جوانی که غفلت زده هستند، از این موسیقی خوششان می‌آید.

هر جایی که در دنیا دستشان به این نوار بیفتد، از آن نوار استفاده می‌کنند. این دلیل خوب بودن موسیقی نیست. من نمی‌توانم به طور مطلق بگویم که موسیقی اصیل ایرانی موسیقی حلال است، نه این طور نیست. بعضی خیال می‌کنند که مرز موسیقی حلال و حرام، موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی غیر سنتی است. نه این طوری نیست. آن موسیقی یی که منادیان دین و شرع همیشه در دوره‌های گذشته با آن مقابله می‌کردند و می‌گفتند حرام است، همان موسیقی سنتی ایرانی خودمان است که به شکل حرامی در دربارهای سلاطین، در نزد افراد بی بندوبار، در نزد افرادی که به شهوات تمایل داشتند و خوض در شهوات می‌کردند، اجرا می‌شده، این همان موسیقی حرام است. بنابراین، مرز موسیقی حرام و حلال، عبارت از ایرانی بودن، سنتی بودن، قدیمی بودن، کلاسیک بودن، غربی بودن یا شرقی بودن نیست. مرز آن چیزی است که من عرض کردم. این ملاک را می‌شود به دست شما بدهیم.‌»

نظر مقام معظم رهبری دربارۀ ترویج موسیقی

سؤال: با عرض سلام و آرزوی طول عمر با برکت برای حضرت عالی به عرض می‌رساند که یکی از مسابقاتی که در امور تربیتی بین دانش آموزان سراسر کشور برگزار می‌شود، مسابقۀ سرود است. در این مسابقه از ابزارهای موسیقی استفاده می‌شود و به تجربه ثابت شده که این ابزارها نه تنها اثر تربیتی مثبت ندارد، بلکه گاهی باعث جذب بعضی از دانش آموزان به این ابزارها شده و ترک تحصیل می‌نمایند. از باب نمونه در سمینار معاونین پرورشی کشور معاون پرورشی آذربایجان شرقی و ایلام ابراز داشتند که بعضی از محصلین که نواختن موسیقی را کاملاً یاد گرفته اند، ترک تحصیل نموده و در عروسی‌ها از آن استفاده نموده، پول می‌گیرند. اکنون با توجّه به مطالب فوق آیا حضرت عالی تجویز می‌فرمایند همچنان از ابزار موسیقی در مدارس و بین دانش آموزان استفاده شود و اصولاً این ابزارها را از مسائل تربیتی اسلامی می‌دانید یا نه؟ یا از همان قرآن و نهج البلاغه که جذابیتش نیز بیشتر است و خط و نقاشی و تئاتر استفاده شود، کافی است. ارشاد و راهنمائی آن جناب باعث امتنان و خوشبختی است.

جواب: «استعمال ابزار و آلات موسیقی در نواختن موسیقی مطرب لهوی حرام است و استفاده از این قبیل آلات در غیر موسیقی مطرب لهوی اگر مستلزم مفاسدی باشد جایز نیست و به طور کلی ترویج موسیقی و آلات آن با هدف‌های نظام اسلامی منافات دارد.‌»

نظرات علما و مراجع تقلید

سؤال: حکم استماع موسیقی‌های صدا وسیما یا ادارۀ ارشاد، ساخت و تعلیم و خرید و فروش ابزار آلات موسیقی چیست؟

حضرت آیة الله سیستانی: «اگر موسیقی مناسب مجالس لهو و عیاشی نباشد حرام نیست.‌»

حضرت آیة الله تبریزی: «گوش دادن به موسیقی لهوی که مناسب مجالس خوش گذارنی می‌باشد، جایز نیست و همچنین ساخت و تعلیم و خرید و فروش ابزار آلات موسیقی لهوی جایز نیست.‌»

حضرت آیة الله خامنه‌ای: «هر گونه نوازندگی مطرب لهوی که متناسب با مجالس عیش و نوش باشد حرام است.‌»

حضرت آیة الله فاضل لنکرانی: «موسیقی اگر مطرب و مهیج و مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است و در غیر این صورت مانعی ندارد و مرکز پخش تأثیری در حکم ندارد.‌»

حضرت آیة الله بهجت: «اگر موسیقی مطرب باشد، استماع و خرید و فروش آن حرام است.‌»

حضرت آیة الله صافی گلپایگانی: «آنچه را عرف مردم موسیقی می‌دانند، استماع آن و ساخت و تعلیم و تعلم و فروش آلات آن حرام است.‌»

حضرت آیة الله مکارم شیرازی: «کلیه صداها و آهنگ‌ها که مناسب لهو و فساد است، حرام و غیر آن حلال است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف عام خواهد بود.‌»

حضرت آیة الله مظاهری: «اگر موسیقی لهوی و تحریک کننده باشد، حرام است.‌»

حضرت آیة الله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) : «غنا کشیدن صدا و دور دادن آن به کیفیت خاصۀ طرب آور است که مناسب با مجالس لهو و محافل انس و طرب و موافق با آلات لهو ولعب است و خواندن به نحو غنا و گوش دادن به آن و تکسب به آن حرام است و فرقی نمی‌کند که همراه با آلات لهو خوانده شود یا نه و در کلام باطل استعمال شود یا در قرآن یا دعا یا مرثیه یا شعر.‌»

تشکیل هنرستان‌های موسیقی

سؤال: طبق برنامه‌ریزی اعلام شده، بنابراین است که خانه‌های موسیقی و هنرستان‌هایی در این رابطه در شهرستان‌ها تشکیل شود که با عکس العمل مردم مواجه شده است، نظر حضرت عالی با رواج موسیقی چیست؟

حضرت آیة الله خامنه‌ای: «آموزش موسیقی و ترویج آن برای نوجوانان با اهداف نظام جمهوری اسلامی سازگار نیست.‌»

حضرت آیة الله مکارم شیرازی: «بدون شک تأسیس این گونه مراکز موجب گسترش فساد است و جایز نیست.‌»

حضرت آیة الله تبریزی: «موسیقی لهوی تعلیم و تعلم و اجرت گرفتن برای آن حرام است و این‌ها مظاهر فسادی است که به خاطر مسامحه بعضی از متصدّیان شروع شده است.‌»

حضرت آیة الله صافی گلپایگانی: «موسیقی و ترویج و تأسیس مراکز برای تعلیم آن حرام است.‌»

حضرت آیة الله بهجت: «موسیقی مطرب، شنیدن آن و تعلیم و تعلم آن و تعاون آن حرام است.‌»

حضرت آیة الله مظاهری: «باید احترام به افکار عمومی نهاد. باید از تشکیل مجالس گناه خودداری کرد.‌»

مسابقات مختلط

سؤال: اخیرا در سیمای جمهوری اسلامی مسابقاتی برگزار می‌شود که شرکت کنندگان در مسابقه، پسران و دختران به طور مختلط و تماشاچیان هم زنان و مردان هستند و برخی حرکات زننده ـ مانند دویدن دختران در حضور جوانان نامحرم ـ صورت می‌گیرد و مجری برنامه هم معمولاً زنان و دختران جوان می‌باشند. نظر حضرت عالی در برپایی چنین مسابقات و شرکت در آن‌ها و نمایش آن از تلویزیون که موجب عادی شدن روابط دختران و پسران و ریختن حُجب و حیای جامعه می‌شود، چیست؟

حضرت آیة الله مکارم شیرازی: «اگر منشأ مفاسد خاصّی گردد، جایز نیست.‌»

حضرت آیة الله صافی گلپایگانی: «مجالس مذکوره مشتمل بر خلاف شرع و معرض فساد است و جایز نیست. جای بسی تعجب و تأسّف است که سیمای جمهوری اسلامی که باید منادی اسلام باشد، هر روز برنامه‌های خلاف شرع جدیدی به معرض نمایش بگذارد و به اخلاق و عفت و عقیدۀ جامعه اسلامی لطمه بزند. خداوند همه را از شرور و فتنه آخر الزمان حفظ فرماید.‌»

حضرت آیة الله تبریزی: «این هم یکی از مظاهر فساد است و هرچه موجب ترویج فساد در جامعه باشد جایز نیست.‌»

حضرت آیة الله بهجت: «اختلاط جایز نیست و تشخیص و تعیین موضوع با مکلّف است.‌»

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1 ـ مجموعه سخنان و استفتاءات از نشریه فرهنگ اسلام، بهار 1378، نقل شده اس

[ پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

احکام و اداب عقیقه

در دین مبین اسلام تولد فرزند دارای احکامی است که بعضی واجب و برخی مستحب می‌باشد. عمل به این احکام در زمینه سازی برای سلامت و تربیت معنوی فرزند نقش بسزایی دارد. موارد ذیل، بعضی از این احکام مستحب است:

مستحب است کودک را پس از تولد در صورتی که ضرری متوجه او نشود، بشویند و نیز در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند و کام او را با آب فرات و تربت سید الشهداءعلیه السلام بردارند و برای او نام نیک انتخاب کنند که این از حقوق فرزند بر پدر می‌باشد، و بهترین اسمها اسمی است که متضمّن معنای عبودیت برای خداوند تعالی باشد، مثل: عبدالله، عبدالرحمن، عبدالرحیم و... و پس از آن اسماء انبیاء و ائمه علیهم السلام و از همه اسمها بهتر «محمد‌» است. (1)

 [و برای دختر نیز مستحب است نامی مناسب و دارای معنای خوب، مثل: فاطمه، زهراء، زینب، خدیجه و... انتخاب کنند.] و از دیگر مستحبّات آن است که پس از ولادت طفل، ولیمه بدهند. (2)

یکی از مستحبات مؤکّد آن است که برای طفل عقیقه کنند. (3) کسانی که قدرت مالی ندارند، هر گاه توانستند آن را انجام دهند و اگر هیچ گاه نتوانستند عقیقه کنند، اشکالی ندارد. (4) و در استحباب عقیقه فرقی بین فرزند پسر و دختر و نوزاد اول و دوم و غیره نیست. (5)

در ارزش و اهمیت این عمل مستحب، همین بس که از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «کُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ؛ (6) هر مولودی در گرو عقیقه خود است.» به عبارت دیگر، اگر عقیقه نکند، در معرض انواع بلاهاست. (7)

اما باید دانست که در عقیقه اموری است که توجه به آنها لازم می‌باشد؛ یا مراعات آنها اولی و مستحب است و یا اصل عقیقه بدون آنها محقق نمی‌شود، و آنها عبارت‌اند از:

1. عقیقه حتماً باید یکی از انعام ثلاثة باشد؛ یعنی یا از جنس گوسفند باشد که البته بز نیز در این باب با گوسفند یک جنس حساب می‌شود. و یا از جنس گاو باشد و یا از جنس شتر. (8)

2. مستحب است برای مولود پسر حیوانی نر و برای نوزاد دختر حیوان ماده عقیقه شود. (9)

3. مستحب است عقیقه در هفتمین روز ولادت باشد؛ ولی اگر با عذر یا بدون عذر از روز هفتم تأخیر افتاد، استحباب آن ساقط نمی‌شود، حتی اگر کودک بمیرد، باز هم مستحب است برای او عقیقه کنند. (10) البته اگر قبل از زوال روز هفتم بمیرد، استحباب عقیقه ساقط می‌شود. (11) و اگر تا زمان بلوغ عقیقه نشد، مستحب است خودش برای خودش عقیقه کند. (12) یعنی تا وقتی طفل بالغ نشده، استحباب و سنت بودن عقیقه برای پدر طفل است و پس از بلوغ، بر خود فرزند سنت است که برای خودش عقیقه کند. (13)

بلکه اگر برای خودش در تمام مدت زندگی عقیقه نکرد، مستحب است برای او پس از مُردنش عقیقه کنند. (14)

شرائط عقیقه

4. گفته شده: مستحب است شرائط حیوانی که برای قربانی تهیه می‌کنند، در حیوانی که برای عقیقه در نظر می‌گیرند نیز جمع شده باشد؛ یعنی:

الف. حیوان سالم باشد.

ب. اگر شتر است، سنش کمتر از پنج سال نباشد.

ج. اگر گاو است، کمتر از دو سال نباشد.

د. اگر بز است، کمتر از یک سال کامل نباشد.

ه. اگر گوسفند است، کمتر از هفت ماه نباشد. (15)

موارد مصرف عقیقه

5. مستحب است که پا و ران حیوان عقیقه را به قابله بدهند؛ بلکه در بعضی اخبار وارد شده است که یک چهارم آن را و در بعضی دیگر وارد شده است که یک سوم عقیقه را به قابله بدهند. و اگر یک چهارم آن را که مشتمل بر پا و ران است، به وی بدهند، بعید نیست که به هر دو استحباب عمل کرده باشند. و اگر کودک هنکام ولادت قابله نداشته باشد، همان مقدار را به مادر کودک بدهند تا او آن مقدار را به هر کس که خواست، صدقه دهد. (16) و این صدقه اختصاص به فقراء ندارد، بلکه به هر کس دلش خواست، آن مقدار را می‌بخشد. (17) و اگر قابله مادر بزرگ پدری نوزاد باشد یا زنی باشد که نان خور پدر کودک است، چیزی از عقیقه اختصاص به او ندارد. (18)

6. مکروه است والدین کودک و نیز کسانی که نان خور آنها حساب می‌شوند، از عقیقه مصرف کنند و این کراهت در مورد مادر شدیدتر است. (19)

7. گوشت عقیقه را می‌توان خام بین مؤمنین تقسیم کرد و می‌توان پخت و تقسیم کرد و همچنین می‌توان پخت و مؤمنین را دعوت کرد تا مصرف کنند و حداقل دعوت شدگان دَه نفر باشند. [و اگر خواستند گوشت را پخته یا خام تقسیم کنند، باز هم حداقل بین دَه نفر تقسیم کنند.] البته اگر بیش از دَه نفر باشند، افضل است. (20)

8. دعوت شدگان یا کسانی که گوشت عقیقه بین آنها تقسیم می‌شود، فقط مؤمنین و اهل ولایت باشند. (21)

9. مستحب است کسانی که گوشت عقیقه را مصرف می‌کنند، پس از آن برای کودک دعا کنند. (22)

10. مکروه است که استخوانهای عقیقه شکسته شود، بلکه بهتر است آنها را از یکدیگر از سر مفاصل جدا کنند؛ به گونه‌ای که استخوانها نشکند. (23)

11. شرط نیست که حتماً پدر کودک برای او عقیقه کند، بلکه اگر دیگران نیز مثل مادر طفل یا پدر بزرگ یا عموی او برای او عقیقه کنند، خوب است. (24)

دعای عقیقه

مستحب است هنگام کشتن عقیقه دعاهایی را که وارد شده است، بخوانند و از خداوند تعالی بخواهند که عقیقه را فدیه قرار دهد؛ یعنی گوشت آن در مقابل گوشت کسی که عقیقه برای اوست، استخوان در مقابل استخوان، پوست در مقابل پوست و مو در مقابل مو باشد.

برخی از دعاهایی که در این مورد نقل شده، عبارت است از:

الف. ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی که عقیقه کردی، بر عقیقه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ عَقِیقَةٌ عَنْ فُلَانٍ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله.» (25)

ب. همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که اراده کردی عقیقه را ذبح کنی، می‌گویی: «یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیای وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ.» سپس مولود را نام می‌بری و حیوان را ذبح می‌کنی. (26)

ج. امام باقرعلیه السلام نیز فرمود: هنگام ذبح عقیقه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ الْعِصْمَةُ لِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ بِفَضْلِهِ عَلَینَا أَهْلَ الْبَیتِ.» و اگر کودک پسر است بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیتَ وَ کُلَّمَا [کُلَّ ما] صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیکَ صلی الله علیه وآله وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.» (27)

نکات مهم

1. عقیقه از قربانی مستحب بهتر و لازم‌تر است. (28) البته بعضی از فقهاء فرموده اند: «اگر کسی در روز عید قربان قربانی کند، به جای عقیقه محسوب می‌شود و کفایت می‌کند. (29)

2. صدقه دادن قیمت حیوانی که می‌خواهند عقیقه کنند، جایگزین عقیقه نمی‌شود و از آن کفایت نم ی‌کند؛ (30) بلکه خوب است صبر کنند تا عقیقه میسّر شود. (31)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) تحریر الوسیله، امام خمینی رحمه الله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 276، مسئله 2.

2) همان، ص 277، مسئله 3.

3) همان؛ وسائل الشیعه، چاپ اسلامیة، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 38، ص 143.

4) وسائل الشیعه، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 43، ص 148.

5) جامع المسائل، آیة الله العظمی فاضل، ج 2، مسئله 1025.

6) وسائل الشیعه، ج 21، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 38، ص 414، ح 7.

7) مفاتیح الجنان، باقیات الصالحات، دعاء عقیقه، ص 495.

8) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و مایلحق بها، ص 277، مسئله 9.

9) همان.

10) همان.

11) شرح لمعه، با حواشی مرحوم کلانتر، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 450.

12) همان؛ تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 277، مسئله 9.

13) مفاتیح الجنان، باقیات الصالحات، دعاء عقیقه، ص 495.

14) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 278، مسئله 9.

15) همان.

16) همان.

17) شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 450 و 451.

18) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 47، ص 156، ح 1.

19) همان؛ شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 450 و 451.

20) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 278، مسئله 10.

21) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 47ص 156، ح 1؛ شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 451.

22) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة وما یلحق بها، ص 278، مسئله 10.

23) شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 451.

24) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 50، ص 158.

25) همان، ب 46، ص 154، ح 1.

26) همان، ح 2.

27) همان، ح 4.

28) همان، ب 38، ص 143، ح 1.

29) جامع المسائل، آیة الله العظمی فاضل لنکرانی، ج 2، مسئله 1025.

30) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 278، مسئله 9؛ وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 40، ص 145.

31) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 43، ص 148، ح 1 و 

[ پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]

استفتائات موسیقی

مقام معظم رهبرى‏

س: شرکت در کلاسهاى ورزشى که در آنها موسیقى پخش مى‏شود چه حکمى دارد. اگر از هدفن استفاده کنیم؛ به نحوى که موسیقى را نشنویم یا به‏طور ضعیف بشنویم چطور؟

ج: اگر موسیقى، مطرب لهوى نباشد مانعى ندارد و تشخیص آن به عهده خود مکلّف است. (1)

س: گوش دادن به آواز زنان در صورتى که از لحاظ شعر و موسیقى لهو و لغو نباشد چه حکمى دارد؟

ج: اگر آواز زنان بگونه‏اى باشد که مهیج شهوت گردد و یا گوش دادن به آن موجب ترتب مفاسد باشد جایز نیست گوش کند. (2)

س: اگر مردى صداى خود را چه خودش و یا با دستگاهى، شبیه زن کرده و کاملاً مثل صداى زن شود چه حکمى دارد؟

ج: این گونه رفتارها خالى از اشکال نیست. (3)

س: با توجه به اینکه فرزندان ما هنوز به تکلیف نرسیده‏اند و در رفت و آمد با اقوامى که نوار غنا گوش مى‏دهند ممکن است به آن نوار علاقه پیدا کنند و با توجه به اینکه چنانچه آنها را محروم کنیم ممکن است پنهانى آن را گوش دهند تکلیف چیست؟

ج: گرچه بچه نابالغ تکلیف شرعى ندارد و استماع غنا و موسیقى حرام، بر او حرام نیست لیکن اقدام بزرگ‏ترها بر در اختیار گذاشتن نوار موسیقى حرام و غنا براى اطفال جایز نیست؛ و تکلیف شرعى والدین، کوشش در آشنا کردن اطفال پیش از بلوغ، بر ضوابط و موازین و اخلاق شرعى است و جایز نیست به عذر اینکه بچه تکلیف ندارد، او را در ارتکاب هر عملى آزاد بگذارند. (4)

س: آیا مداحى براى بانوان جایز است؟

ج: مداحى زن در جایى که مى‏داند نامحرم صداى او را مى‏شنود اگر موجب جلب توجه و تهییج نامحرم و یا مفسده دیگرى گردد، جایز نیست. (5)

آیت اللَّه العظمى مکارم شیرازى‏

س: آیا در مراسم شام غریبان اباعبداللّه‏علیه‏السلام چنانچه همزمان با مداحى (نى) نواخته شود اشکال شرعى دارد یا خیر؟

ج: هرگاه آهنگ مناسب مجالس لهو و فساد باشد جایز نیست. (6)

س: آیا گوش دادن به صداى زن خارجى با موسیقى ملایم اشکال دارد؟

ج: گوش دادن به آواز زن، جایز نیست و اگر موسیقى، مناسب مجالس لهو و فساد نباشد جایز است. (7)

س: آیا خرید و فروش آلات موسیقى حرام است؟

ج: آلاتى که بیش‏تر از آن براى موسیقیهاى حرام استفاده مى‏شود، خرید و فروش آن حرام است. (8)

س: اجراى سرود توسط بانوان در مراسم اعیاد مذهبى چه حکمى دارد؟

ج: جایز نیست. (9)

س: خواندن سرود توسط زنان به صورت دسته‏جمعى همراه با مردان اگر موجب مفسده نباشد چه حکمى دارد؟

ج: اشکال دارد. (10)

آیت اللَّه العظمى سیستانى‏

س: نظر حضرتعالى در مورد گوش دادن به موسیقیهاى اصیل سنتى چیست؟

ج: اگر مناسب مجالس لهو و لعب (مجالس عیاشى و خوشگذرانى) باشد جایز نیست. (11)

س: آیا ساز زدن و دست زدن در جشن عبادت کودکان جایز است؟

ج: دست زدن اشکال ندارد و ساز اگر به کیفیتى نباشد که مناسب مجالس لهو و لعب است حرام نیست. (12)

س: هر چه که اسم موسیقى بدان اطلاق مى‏شود حرام است؟

ج: خیر؛ بلکه هر موسیقى که مناسب مجالس لهو و لعب و عیاشى است حرام است؛ اما موسیقیهاى آرام و مارشهاى جنگى و موسیقیهایى که معمولاً در فیلمها پخش مى‏شود و امثال آن، اشکال ندارد. (13)

س: گوش دادن به موسیقى در صورتى که براى شخص تأثیرى نداشته باشد؛ یعنى از آن لذت نبرد و فقط یک عادت براى شخص شده باشد چه حکمى دارد؟

ج: اگر لهوى باشد جایز نیست؛ حتى اگر از آن هیچ لذتى نبرد. (14)

آیت اللَّه العظمى بهجت‏

س: شنیدن نوارهاى ترانه خواننده زن و مرد و نواختن ارگ یا آهنگهاى رادیو و تلویزیون، اگر به خود گوش‏دهنده آن، حالت طرب دست ندهد، چه حکمى دارد؟

ج: چون میزان در مطرب بودن، اطراب شأنى است نه فعلى؛ بنابراین در فرض سؤال نیز شنیدن آنها حرام است. (15)

آیت اللَّه العظمى شاهرودى‏

س: اگر عمویم خانواده را براى عروسى دعوت کند و من هم بدانم در این عروسى کارهاى حرام مانند موسیقى و رقص و... باشد و با شرکت نکردن من، هم خانواده خودم و هم خانواده عمویم ناراحت شوند، باید چه کار کنم؟ آیا ناراحتى خانواده یا بستگان من دلیل بر شرکت کردن من مى‏شود؟ خواهشمندم توضیح دهید تا براى همیشه برایم شرکت در این نوع مراسم حرام مشخص شود.

ج: شرکت در این‏گونه مجالس، جایز نیست و لازم است از باب امر به معروف و نهى از منکر جهت تذکر به این افراد از شرکت در مجالس ایشان پرهیز نمایید. (16)

 

پی‌نوشــــــــــت‌ها:

 

1) سایت مقام معظم رهبرى، بخش استفتائات.

2) همان.

3) همان.

4) همان.

5) همان.

6) سایت آیة اللَّه العظمى مکارم شیرازى، بخش استفتائات.

7) همان.

[ پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ ] [ موسی شجاع ]
[ ۰نظر ]